Parviz Shahbazi

Ganj e Hozour audio Program #496

برنامه صوتی شماره ۴۹۶ گنج حضور

  • Currently 4.04/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 106 votes
Comments (1)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه صوتی شماره ۴۹۶ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی

متن نوشته شده برنامه با فرمت PDF


تمامی اشعار این برنامه، PDF


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۵۳۰


دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری

که امشب می‌نویسد زی نویسد باز فردا ری

قلم را هم تراشد او رقاع و نسخ و غیر آن

قلم گوید که تسلیمم تو دانی من کیم باری

گهی رویش سیه دارد گهی در موی خود مالد

گه او را سرنگون دارد گهی سازد بدو کاری

به یک رُقعه جهانی را قلم بکشد کند بی‌سر

به یک رُقعه قِرانی را رهاند از بلا آری

کر و فَرِّ قلم باشد به قدر حرمت کاتب

اگر در دست سلطانی اگر در کف سالاری

سرش را می‌شکافد او برای آنچ او داند

که جالینوس به داند صلاح حال بیماری

نیارد آن قلم گفتن به عقل خویش تحسینی

نداند آن قلم کردن به طبع خویش انکاری

اگر او را قلم خوانم و اگر او را علم خوانم

در او هوش است و بی‌هوشی زهی بی‌هوش هشیاری

نگنجد در خرد وصفش که او را جمع ضدین است

چه بی‌ترکیب ترکیبی عجب مجبور مختاری


-----------------


جَفَّ الْقَلَمُ بِما أنْتَ لاقٍ.

خشك شد قلم به آنچه سزاوار بودی.


جَفَّ الْقَلَمُ بِما هُوَ کائنٌ.

خشك شد قلم به آنچه بودنی است.


 اقبال لاهوری، میلاد آدم


فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور

خود گری خود شکنی خود نگری پیدا شد


مولوی، مثنوی، دفتر اول ، بیت ۱۴۶۱


پس محلِّ وحی گردد گوش جان

وحی چه بْوَد؟ گفتنی از حس نهان

گوش جان و چشم جان جز این حس است

گوش عقل و گوش ظن زین مُفلس است

لفظ جبرم عشق را بی‌صبر کرد

وانک عاشق نیست حبس جبر کرد

این معیّت با حقست و جبر نیست

این تجلّیِ مه است این ابر نیست

ور بود این جبر، جبر عامه نیست

جبر آن اَمّارهٔ خودکامه نیست

جبر را ایشان شناسند ای پسر

که خدا بگشادشان در دل بصر

غیب آینده بریشان گشت فاش

ذکر ماضی پیش ایشان گشت لاش

اختیار و جبر ایشان دیگرست

قطره‌ها اندر صدفها گوهرست

هست بیرون قطرهٔ خرد و بزرگ

در صدف آن در خردست و سترگ

طبع ناف آهوست آن قوم را

از برون خون و درونشان مشکها

تو مگو کین مایه بیرون خون بُود

چون رود در ناف مشکی چون شود

تو مگو کین مس برون بُد مُحْتَقَر

در دل اکسیر چون گیرد گهر؟


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۳۱


به تحقیق خشک شد قلم که طاعت و عصیان و درستکاری و دزدی برابر نیست. خشک شد قلم که سپاسگزاری و ناسپاسی برابر نیست. خشک شد قلم که همانا خداوند پاداش نکوکاران را تباه نسازد.


هم‌چنین تأویل قَدْ جَفَّ الْقَلَم

بهر تحریضست بر شغل اَهَم

پس قلم بنوشت که هر کار را

لایق آن هست تاثیر و جزا

کژ روی جف القلم کژ آیدت

راستی آری سعادت زایدت

ظلم آری مُدبری جَفَّ الْقَلَم

عدل آری بر خوری جَفَّ الْقَلَم

چون بدزدد دست شد جَفَّ الْقَلَم

خورد باده مست شد جَفَّ الْقَلَم

تو روا داری؟ روا باشد که حق

هم‌چو معزول آید از حکم سَبَق؟

که ز دست من برون رفتست کار

پیش من چندین میا چندین مزار

بلک معنی آن بود جَفَّ الْقَلَم

نیست یکسان پیش من عدل و ستم

فرق بنهادم میان خیر و شر

فرق بنهادم ز بد هم از بتر

ذره‌ای گر در تو افزونی ادب

باشد از یارت بداند فضل رب

قدر آن ذره ترا افزون دهد

ذره چون کوهی قدم بیرون نهد

پادشاهی که به پیش تخت او

فرق نبود از امین و ظلم‌جو

آنک می‌لرزد ز بیم ردِّ او

وانک طعنه می‌زند در جَدِّ او

فرق نبود هر دو یک باشد برش

شاه نبود خاک تیره بر سرش

ذره‌ای گر جهد تو افزون بود

در ترازوی خدا موزون بود

پیش این شاهان هماره جان کنی

بی‌خبر ایشان ز غَدر و روشنی

گفتِ غَمّازی که بد گوید ترا

ضایع آرد خدمتت را سالها

پیش شاهی که سمیعست و بصیر

گفتِ غَمّازان نباشد جای‌گیر

جمله غَمّازان ازو آیِس شوند

سوی ما آیند و افزایند بند

بس جفا گویند شه را پیش ما

که برو جَفَّ الْقَلَم کم کن وفا

معنی جَفَّ الْقَلَم کی آن بود

که جفاها با وفا یکسان بود؟

بل جفا را هم جفا جَفَّ الْقَلَم

وآن وفا را هم وفا جَفَّ الْقَلَم

عفو باشد لیک کو فرِّ امید

که بود بنده ز تقوی روسپید؟

دزد را گر عفو باشد جان برد

کی وزیر و خازن مخزن شود؟

ای اَمینُ الدّینِ ربّانی بیا

کز امانت رُست هر تاج و لِوا

پور سلطان گر برو خاین شود

آن سرش از تن بدان باین شود

وز غلام هندوی آرد وفا

دولت او را می‌زند: طالَ بَقا

چه غلام؟ ار بر دری سگ باوفاست

در دل سالار او را صد رضاست

زین چو سگ را بوسه بر پوزش دهد

گر بود شیری چه پیروزش کند؟

جز مگر دزدی که خدمتها کند

صدق او بیخ جفا را بر کَنَد

چون فُضیل ره‌زنی کو راست باخت

زانک دَه مَرده به سوی توبه تاخت

وآنچنان که ساحران فرعون را

رو سیه کردند از صبر و وفا

دست و پا دادند در جرم قَوَد

آن به صد ساله عبادت کی شود

تو که پنجه سال خدمت کرده‌ای

کی چنین صدقی به دست آورده‌ای؟

Tags



Comments

  1. jahangir
    10 years, 1 month ago

    فاصله ای نیست بین دو بی کرانگی

    انرژی سطوح گوناگونی در کائنات دارد: از انقباظی و سخت تا انبساطی و لطیف
    طبیعت انرژی سنگین قدرت جذب
    .
    و انرژی انبساطی قدرت نفوذ آن است

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganj e Hozour audio Program #496
برنامه صوتی شماره ۴۹۶ گنج حضور
Category:
برنامه های صوتی گنج حضور
برنامه های صوتی ۵۰۰ - ۴۰۱
Views: 9,385
Submitted by: admin, Mar 12 2014






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S