Parviz Shahbazi

Ganj e Hozour audio Program #502

برنامه صوتی شماره ۵۰۲ گنج حضور

  • Currently 4.12/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 396 votes
Comments (0)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه صوتی شماره ۵۰۲ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی

 متن نوشته شده برنامه با فرمت PDF


تمامی اشعار این برنامه، PDF


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۹۰


در بیان آنکه تَرکُ الجوابِ جوابٌ مُقَرِّرِ این سخن کی جوابُ الاَحمَقِ سکوتٌ،شرح این هر دو درین قصه است کی گفته می‌آید


بود شاهی بود او را بنده‌ای

مُرده عقلی بود و شهوت‌زنده‌ای

خرده‌های خدمتش بگذاشتی

بد سگالیدی نکو پنداشتی

گفت شاهنشه جِرااَش کم کنید

ور بجنگد نامش از خط بر زنید

عقل او کم بود و حرص او فزون

چون جِرا کم دید شد تند و حَرون

عقل بودی گِرد خود کردی طواف

تا بدیدی جرم خود گشتی معاف

چون خری پابسته تُندَد از خری

هر دو پایش بسته گردد بر سری

پس بگوید خر که یک بندم بسست

خود مدان کان دو ز فعل آن خسست


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۵۶۲


نوشتن آن غلام قصهٔ شکایت نقصان اِجری سوی پادشاه


قصه کوته کن برای آن غلام

که سوی شه بر نوشتست او پیام

قصه پر جنگ و پر هستی و کین

می‌فرستد پیش شاه نازنین

کالبد نامه‌ست اندر وی نگر

هست لایق شاه را؟ آنگه ببر

گوشه‌ای رو نامه را بگشا بخوان

بین که حرفش هست در خورد شهان؟

گر نباشد درخور آن را پاره کن

نامهٔ دیگر نویس و چاره کن

لیک فتح نامهٔ تن زَپ مدان

ورنه هر کس سرِّ دل دیدی عیان

نامه بگشادن چه دشوارست و صَعب

کار مردانست نه طفلان کَعب

جمله بر فهرست قانع گشته‌ایم

زانک در حرص و هوا آغشته‌ایم

باشد آن فهرست دامی عامه را

تا چنان دانند متن نامه را

باز کن سرنامه را گردن متاب

زین سخن، وَاللهُ اَعْلَم بِالصَّواب

هست آن عنوان چو اقرار زبان

متن نامهٔ سینه را کن امتحان

که موافق هست با اقرار تو؟

تا منافق‌وار نبود کار تو

چون جوالی بس گرانی می‌بری

زان نباید کم که در وی بنگری

که چه داری در جوال از تلخ و خوش؟

گر همی ارزد کشیدن را بکش

ورنه خالی کن جوالت را ز سنگ

باز خر خود را ازین بیگار و ننگ

در جوال آن کن که می‌باید کشید

سوی سلطانان و شاهان رشید


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۵۷۸


حکایت آن فقیه با دستار بزرگ و آنک بِرُبود دستارش و بانگ می‌زد کی: باز کن ببین کی چه می‌بری آنگه ببر


یک فقیهی ژنده‌ها در چیده بود

در عِمامهٔ خویش در پیچیده بود

تا شود زَفت و نماید آن عظیم

چون در آید سوی محفل در حَطیم

ژنده‌ها از جامه‌ها پیراسته

ظاهرا دستار از آن آراسته

ظاهر دستار چون حُلّهٔ بهشت

چون منافق اندرون رسوا و زشت

پاره پاره دلق و پنبه و پوستین

در درون آن عمامه بُد دفین

روی سوی مدرسه کرده صَبوح

تا بدین ناموس یابد او فُتوح

در ره تاریک مردی جامه کَن

منتظر استاده بود از بهر فن

در ربود او از سرش دستار را

پس دوان شد تا بسازد کار را

پس فقیهش بانگ برزد کای پسر

باز کن دستار را آنگه ببر

این چنین که چار پَرّه می‌پری

باز کن آن هدیه را که می‌بری

باز کن آن را به دست خود بمال

آنگهان خواهی ببر کردم حلال

چونک بازش کرد آنک می‌گریخت

صد هزاران ژنده اندر ره بریخت

زان عمامهٔ زفت نابایست او

ماند یک گز کهنه‌ای در دست او

بر زمین زد خرقه را کای بی‌عیار

زین دغل ما را بر آوردی ز کار


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۵۹۲


نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بی‌وفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو


گفت: بنمودم دَغَل لیکن ترا

از نصیحت باز گفتم ماجرا

هم‌چنین دنیا اگر چه خوش شگُفت

بانگ زد هم بی‌وفایی خویش گفت

اندرین کَوْن و فساد ای اوستاد

آن دَغَل کَوْن و نصیحت آن فساد

کَوْن می‌گوید: بیا من خوش‌پیم

وآن فسادش گفته: رَوْ من لا شَیْ‌اَم

ای ز خوبی بهاران لب گزان

بنگر آن سردی و زردی خزان

روز دیدی طلعت خورشید خوب

مرگ او را یاد کن وقت غروب

بدر را دیدی برین خوش چار طاق

حسرتش را هم ببین اندر مُحاق

کودکی از حُسن شد مولای خلق

بعد فردا شد خَرِف رسوای خلق

گر تن سیمین‌تنان کردت شکار

بعد پیری بین تنی چون پنبه‌زار

ای بدیده لوتهای چرب خیز

فُضلهٔ آن را ببین در آب‌ریز

مر خَبَث را گو: که آن خوبیت کو؟

بر طبق آن ذوق و آن نغزی و بو؟

گوید او: آن دانه بُد من دام آن

چون شدی تو صید شد دانه نهان

بس اَنامِل رشک استادان شده

در صِناعت عاقبت لرزان شده

نرگس چشم خمار هم‌چو جان

آخر اَعْمَش بین و آب از وی چکان

حیدری کاندر صف شیران رود

آخر او مغلوب موشی می‌شود

طبع تیز دوربین مُحْتَرِف

چون خر پیرش ببین آخر خَرِف

زلف جَعد مُشکبار عقل‌بَر

آخرا چون دُمِّ زشت خِنگِ خر

خوش ببین کَوْنَش ز اول باگُشاد

وآخر آن رسواییش بین و فساد

زانک او بنمود پیدا دام را

پیش تو بر کند سَبْلت خام را

پس مگو دنیا به تزویرم فریفت

ورنه عقل من ز دامش می‌گریخت

طوقِ زرّین و حَمایل بین هَله

غُلّ و زنجیری شدست و سلسله

همچنین هر جزو عالم می‌شُمَر

اول و آخر در آرش در نظر

هر که آخربین‌تر او مسعودتر

هر که آخُربین‌تر او مطرودتر

روی هر یک چون مه فاخر ببین

چونک اول دیده شد آخر ببین

تا نباشی هم‌چو ابلیس اَعْوَری

نیم بیند نیم نی چون اَبْتَری

دید طین آدم و دینش ندید

این جهان دید آن جهان‌بینش ندید

فضل مردان بر زنان ای بو شجاع

نیست بهر قوت و کسب و ضیاع

ورنه شیر و پیل را بر آدمی

فضل بودی بهر قوت ای عَمی

فضل مردان بر زن ای حالی‌پرست

زان بود که مرد پایان بین‌ترست

مرد کاندر عاقبت‌بینی خمست

او ز اهل عاقبت چون زن کمست

از جهان دو بانگ می‌آید به ضد

تا کدامین را تو باشی مُستعِد

آن یکی بانگش نُشورِ اَتقیا

وان یکی بانگش فریب اَشقیا

من شکوفهٔ خارم ای خوش گرمدار

گل بریزد من بمانم شاخ خار

بانگ اشکوفه‌ش که اینک گل‌فروش

بانگ خار او که سوی ما مکوش

این پذیرفتی بماندی زان دگر

که مُحِبّ از ضد محبوبست کر

آن یکی بانگ این که اینک حاضرم

بانگ دیگر: بنگر اندر آخرم

حاضری‌ام هست چون مکر و کمین

نقش آخر ز آینهٔ اول ببین

چون یکی زین دو جوال اندر شدی

آن دگر را ضد و نا دَرخور شدی

ای خُنُک آنکو ز اول آن شنید

کش عقول و مِسْمَعِ مردان شنید

خانه خالی یافت و جا را او گرفت

غیر آنش کژ نماید یا شگفت

کوزهٔ نو کو به خود بَوْلی کشید

آن خَبَث را آب نتواند بُرید

در جهان هر چیز چیزی می‌کشد

کفر کافر را و مرشد را رَشَد

کهربا هم هست و مغناطیس هست

تا تو آهن یا کَهی آیی بشست

بُرد مغناطیست ار تو آهنی

ور کهی بر کهربا بر می‌تنی

آن یکی چون نیست با اَخْیار یار

لاجرم شد پهلوی فُجّار جار

هست موسی پیش قِبطی بس ذمیم

هست هامان پیش سِبطی بس رجیم

جان هامان جاذب قِبطی شده

جان موسی طالب سِبطی شده

معدهٔ خر کَه کَشَد در اجتذاب

معدهٔ آدم جَذوب گندم آب

گر تو نشناسی کسی را از ظَلام

بنگر او را کوش سازیدست امام

Tags



Comments

Be the first to comment

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganj e Hozour audio Program #502
برنامه صوتی شماره ۵۰۲ گنج حضور
Category:
برنامه های صوتی گنج حضور
برنامه های صوتی ۶۰۰ - ۵۰۱
Views: 13,657
Submitted by: admin, Apr 23 2014






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S