Loading the content... Loading depends on your connection speed!

Ganje Hozour App
Ganje Hozour Iphone App Ganje Hozour Android App

Search
جستجو

Ganj e Hozour audio Program #402
برنامه صوتی شماره ۴۰۲ گنج حضور

Please rate this audio
Out of 341 votes | 11127 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  

Description

برنامه صوتی شماره ۴۰۲ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی







کار مرا چو او کند کار دگر چرا کنم

چونک چشیدم از لبش یاد شکر چرا کنم

از گلزار چون روم جانب خار چون شوم

از پی شب چو مرغ شب ترک سحر چرا کنم

باده اگر چه می خورم عقل نرفت از سرم

مجلس چون بهشت را زیر و زبر چرا کنم

چونک کمر ببستهام بهر چنان قمررخی

از پی هر ستاره گو ترک قمر چرا کنم

بر سر چرخ هفتمین نام زمین چرا برم

غیرت هر فرشتهام ذکر بشر چرا کنم



رفته ره درشت من بار گران ز پشت من

دلبر بردبار من آمده برده بار من

آهوی شیرگیر من سیر خورد ز شیر من

آن که منم شکار او گشته بود شکار من

نیست شب سیاه رو جفت و حریف روز من

نیست خزان سنگ دل در پی نوبهار من



باز می‌گفتند ای شیخ این ز چیست

دی نمی‌گفتی که شکر این خر قویست

گفت آن خر کو بشب لا حول خورد

جز بدین شیوه نداند راه کرد

چونک قوت خر بشب لا حول بود

شب مسبح بود و روز اندر سجود

آدمی خوارند اغلب مردمان

از سلام علیکشان کم جو امان

خانهٔ دیوست دلهای همه

کم پذیر از دیومردم دمدمه

از دم دیو آنک او لا حول خورد

همچو آن خر در سر آید در نبرد

هر که در دنیا خورد تلبیس دیو

وز عدو دوست‌رو تعظیم و ریو

در ره اسلام و بر پول صراط

در سر آید همچو آن خر از خباط

عشوه‌های یار بد منیوش هین

دام بین ایمن مرو تو بر زمین

صد هزار ابلیس لا حول آر بین

آدما ابلیس را در مار بین

دم دهد گوید ترا ای جان و دوست

تا چو قصابی کشد از دوست پوست

دم دهد تا پوستت بیرون کشد

وای او کز دشمنان افیون چشد

سر نهد بر پای تو قصاب‌وار

دم دهد تا خونت ریزد زار زار

همچو شیری صید خود را خویش کن

ترک عشوهٔ اجنبی و خویش کن

همچو خادم دان مراعات خسان

بی‌کسی بهتر ز عشوهٔ ناکسان

در زمین مردمان خانه مکن

کار خود کن کار بیگانه مکن

کیست بیگانه تن خاکی تو

کز برای اوست غمناکی تو

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی

جوهر خود را نبینی فربهی

گر میان مشک تن را جا شود

روز مردن گند او پیدا شود

مشک را بر تن مزن بر دل بمال

مشک چه بود نام پاک ذوالجلال

آن منافق مشک بر تن می‌نهد

روح را در قعر گلخن می‌نهد

بر زبان نام حق و در جان او

گندها از فکر بی ایمان او



ای دهندهٔ قوت و تمکین و ثبات

خلق را زین بی‌ثباتی ده نجات

اندر آن کاری که ثابت بودنیست

قایمی ده نفس را که منثنیست

صبرشان بخش و کفهٔ میزان گران

وا رهانشان از فن صورتگران

وز حسودی بازشان خر ای کریم

تا نباشند از حسد دیو رجیم

در نعیم فانی مال و جسد

چون همی‌سوزند عامه از حسد

پادشاهان بین که لشکر می‌کشند

از حسد خویشان خود را می‌کشند

عاشقان لعبتان پر قذر

کرده قصد خون و جان همدگر

ویس و رامین خسرو و شیرین بخوان

که چه کردند از حسد آن ابلهان

که فنا شد عاشق و معشوق نیز

هم نه چیزند و هواشان هم نه چیز

پاک الهی که عدم بر هم زند

مر عدم را بر عدم عاشق کند

در دل نه‌دل حسدها سر کند

نیست را هست این چنین مضطر کند

این زنانی کز همه مشفق‌تراند

از حسد دو ضره خود را می‌خورند

تا که مردانی که خود سنگین‌دلند

از حسد تا در کدامین منزلند

گر نکردی شرع افسونی لطیف

بر دریدی هر کسی جسم حریف

شرع بهر دفع شر رایی زند

دیو را در شیشهٔ حجت کند

از گواه و از یمین و از نکول

تا به شیشه در رود دیو فضول

مثل میزانی که خشنودی دو ضد

جمع می‌آید یقین در هزل و جد

شرع چون کیله و ترازو دان یقین

که بدو خصمان رهند از جنگ و کین

گر ترازو نبود آن خصم از جدال

کی رهد از وهم حیف و احتیال

پس درین مردار زشت بی‌وفا

این همه رشکست و خصمست و جفا

پس در اقبال و دولت چون بود

چون شود جنی و انسی در حسد

آن شیاطین خود حسود کهنه‌اند

یک زمان از ره‌زنی خالی نه‌اند

وآن بنی آدم که عصیان کشته‌اند

از حسودی نیز شیطان گشته‌اند

از نبی برخوان که شیطانان انس

گشته‌اند از مسخ حق با دیو جنس

دیو چون عاجز شود در افتتان

استعانت جوید او زین انسیان

که شما یارید با ما یاریی

جانب مایید جانب داریی

گر کسی را ره زنند اندر جهان

هر دو گون شیطان بر آید شادمان

ور کسی جان برد و شد در دین بلند

نوحه می‌دارند آن دو رشک‌مند

هر دو می‌خایند دندان حسد

بر کسی که داد ادیب او را خرد


mohsensalimComment by: mohsensalim
salam man dar zarinshahr zendegi mikonam chand ruzi ast shabake ganj hozur dar inja ghat shode ast


Back

Today visitors: 397

Time base: Pacific Daylight Time