Loading the content... Loading depends on your connection speed!

Ganje Hozour App
Ganje Hozour Iphone App Ganje Hozour Android App

Search
جستجو

Ganj e Hozour audio Program #506
برنامه صوتی شماره ۵۰۶ گنج حضور

Please rate this audio
Out of 233 votes | 10750 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  

Description

برنامه صوتی شماره ۵۰۶ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی

PDF متن نوشته شده برنامه با فرمت


PDF ،تمامي اشعار اين برنامه


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۷۸۹


پیش شمع نور جان، دل هست چون پروانه‌ای

در شعاع شمع جانان، دل گرفته خانه‌ای

سرفرازی، شیرگیری، مست عشقی، فتنه‌ای

نزد جانان هوشیاری، نزد خود دیوانه‌ای

خشم شکلی، صلح جانی، تلخ رویی، شکری

من بدین خویشی ندیدم در جهان بیگانه‌ای

با هزاران عقل بینا، چون ببیند روی شمع

پر او در پای پیچد، درفتد مستانه‌ای

خرمن آتش، گرفته صحن صحراهای عشق

گندم او آتشین و جان او پیمانه‌ای

نور گیرد جمله عالم بر مثال کوه طور

گر بگویم بی‌حجاب از حال دل افسانه‌ای

شمع گویم یا نگاری، دلبری، جان پروری

محض روحی، سروقدی، کافری، جانانه‌ای

پیش تختش پیرمردی، پای کوبان مست وار

لیک او دریای علمی، حاکمی، فرزانه‌ای

دامن دانش گرفته زیر دندان‌ها ولیک

کلبتین عشق نامانده در او دندانه‌ای

من ز نور پیر واله، پیر در معشوق محو

او چو آیینه یکی رو، من دوسر چون شانه‌ای

پیر گشتم در جمال و فر آن پیر لطیف

من چو پروانه در او او را به من پروانه‌ای

گفتم: آخر ای به دانش اوستاد کائنات

در هنر اقلیم‌هایی، لطف کن کاشانه‌ای

گفت: گویم من تو را، ای دوربین بسته چشم

بشنو از من پند جانی، محکمی، پیرانه‌ای

دانش و دانا حکیم و حکمت و فرهنگ ما

غرقه بین تو در جمال گلرخی، دردانه‌ای

چون نگه کردم چه دیدم؟ آفت جان و دلی

ای مسلمانان، ز رحمت یاریی یارانه‌ای

این همه پوشیده گفتی، آخر این را برگشا

از حسودان غم مخور، تو شرح ده مردانه‌ای

شمس حق و دین تبریزی، خداوندی کز او

گشت این پس مانده، اندر عشق او پیشانه‌ای


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۴۲۹


ور حسد گیرد ترا در ره گلو

در حسد ابلیس را باشد غُلو

کو ز آدم ننگ دارد از حسد

با سعادت جنگ دارد از حسد

عَقْبه‌ای زین صَعْب‌تر در راه نیست

ای خُنُک آنکش حسد همراه نیست

این جسد، خانهٔ حسد آمد، بدان

از حسد آلوده باشد خاندان

گر جسد خانهٔ حسد باشد ولیک

آن جسد را پاک کرد الله نیک

طَهِّرا بَیتی بیان پاکیست

گنج نورست ار طلسمش خاکیست

چون کنی بر بی‌حسد مکر و حسد

زان حسد دل را سیاهیها رسد

خاک شو مردان حق را زیر پا

خاک بر سر کن حسد را همچو ما


قرآن كريم، سوره بقره، يه ۱۲۵


وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا 

مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ 

إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ 

وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ


ترجمه فارسی


و(به یاد آر) آنگاه که این خانه [کعبه‌] را بازگشتگاه 

و حرم امن مردم گرداندیم و[به شکرانه این نعمت‌] 

از مقام ابراهیم نیایشگاهی [برای خود] برگیرید،

 و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه‌ام

 را برای طواف کنندگان مسافر و مجاوران و

 رکوع کنندگان و سجود کنندگان پاکیزه گردانید.


ترجمه انگلیسی


Remember We made the House a place

of assembly for men and a place of

safety; and take ye the

station of Abraham as a place of prayer;

and We covenanted with Abraham and

Isma'il, that they should sanctify My

House for those who compass it round,

or use it as a retreat, or bow, or

prostrate themselves (therein in prayer).


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۸۶۰


اختلاف خلق از نام اوفتاد

چون بمعنی رفت آرام اوفتاد


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۸۱


منازعت چهار کس جهت انگور کی هر یکی به نام دیگر فهم کرده بود آن را


چار کس را داد مردی یک دِرَم

آن یکی گفت این بانگوری دهم

آن یکی دیگر عرب بُد گفت: لا

من عِنَب خواهم نه انگور ای دَغا

آن یکی ترکی بد و گفت: این بَنُم

من نمی‌خواهم عِنَب خواهم اُزُم

آن یکی رومی بگفت: این قیل را

ترک کن خواهیم استافیل را

در تنازع، آن نَفَر جنگی شدند

که ز سِرّ نامها غافل بُدند

مشت بر هم می‌زدند از ابلهی

پر بدند از جهل و از دانش تهی

صاحب سری عزیزی صد زبان

گر بدی آنجا بدادی صلحشان

پس بگفتی او که من زین یک دِرَم

آرزوی جمله‌تان را می‌دهم

چونک بسپارید دل را بی دَغَل

این دِرَمتان می‌کند چندین عمل

یک دِرَمتان می‌شود چار اَلْمراد

چار دشمن می‌شود یک، ز اتحاد

گفت هر یکتان دهد جنگ و فراق

گفت من آرد شما را اتفاق

پس شما خاموش باشید اَنْصِتوا

تا زبانتان من شوم در گفت و گو

گر سخنتان در توافق مُوثَقه است

در اثر مایهٔ نزاع و تفرقه است

گرمی عاریتی ندهد اثر

گرمی خاصیتی دارد هنر

سرکه را گر گرم کردی ز آتش آن

چون خوری سردی فزاید بی گمان

زانک آن گرمی او دهلیزیست

طبع اصلش سردیست و تیزیست

ور بود یخ‌بسته دوشاب ای پسر

چون خوری گرمی فزاید در جگر

پس ریای شیخ به ز اخلاص ما

کز بصیرت باشد آن وین از عما

از حدیث شیخ جمعیت رسد

تفرقه آرد دَمِ اهل جسد

چون سلیمان کز سوی حضرت بتاخت

کو زبان جمله مرغان را شناخت

samane73Comment by: samane73
salam, khaste nabashid. bi zahmat jozveye barname hatoono b emaile man ersal konid .
ba sepase faravan


feramiri4622Comment by: feramiri4622
باسلام وعرض ادب من به علت پایین بودن اینترنتم ازفایل های صوتی استفاده میکنم ولی بازهم برنامه مرتب قطع وبه ابتدای فایل برمیگردد . لطفا بررسی فرمایید . اززحمات جناب مهندس وهمکاران شریفشان سپاسگزارم


feramiri4622Comment by: feramiri4622
این برنامه والبته اکثر برنامه هایی که تاکنون به آنها توجه نموده ام وصف حال این 47 سال زندگی گذشته ام است که اززمان آشنائی باگنج حضور بسیار تعدیل شده ودربیشتر موارد درحد ناظر هوشیاری بر اعمال وافکار ذهنی است ورفت وبرگشت به ذهن و هشیاری است دراین یکسال ونیم گذشته. . . وازهمه مهمتر آرامش وصف ناپذیرپس از توجه وپذیرفتن این برنامه هاست والبته این ابتدای همان : که عشق آسان نمود اول ولی.....افتاد


Back

Today visitors: 2306

Time base: Pacific Daylight Time