Parviz Shahbazi

Ganj e Hozour Program #468

برنامه شماره ۴۶۸ گنج حضور

  • Currently 4.43/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 44 votes
Comments (1)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه شماره ۴۶۸ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی




تمامی اشعار این برنامه، PDF


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۴۲۲


طواف حاجیان دارم بگرد یار می گردم

نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار می گردم

مثال باغبانانم نهاده بیل بر گردن

برای خوشه خرما به گرد خار می گردم

نه آن خرما که چون خوردی شود بلغم کند صفرا

ولیکن پر برویاند که چون طیار می گردم

جهان مارست و زیر او یکی گنجی است بس پنهان

سر گنجستم و بر وی چو دم مار می گردم

ندارم غصه دانه اگر چه گرد این خانه

فرورفته به اندیشه چو بوتیمار می گردم

نخواهم خانه‌ای در ده نه گاو و گله فربه

ولیکن مست سالارم پی سالار می گردم

رفیق خضرم و هر دم قدوم خضر را جویان

قدم برجا و سرگردان که چون پرگار می گردم

نمی‌دانی که رنجورم که جالینوس می جویم

نمی‌بینی که مخمورم که بر خمار می گردم

نمی‌دانی که سیمرغم که گرد قاف می پرم

نمی‌دانی که بو بردم که بر گلزار می گردم

مرا زین مردمان مَشمَر خیالی دان که می گردد

خیال ار نیستم ای جان چه بر اسرار می گردم

چرا ساکن نمی‌گردم بر این و آن همی‌گویم

که عقلم برد و مستم کرد ناهموار می گردم

مرا گویی مرو شَپشَپ که حرمت را زیان دارد

ز حرمت عار می دارم از آن بر عار می گردم

بهانه کرده‌ام نان را ولیکن مست خبازم

نه بر دینار می گردم که بر دیدار می گردم

هر آن نقشی که پیش آید در او نقاش می بینم

برای عشق لیلی دان که مجنون وار می گردم

در این ایوان سربازان که سر هم در نمی‌گنجد

من سرگشته معذورم که بی‌دستار می گردم

نیم پروانه آتش که پر و بال خود سوزم

منم پروانه سلطان که بر انوار می گردم

چه لب را می گزی پنهان که خامش باش و کمتر گوی

نه فعل و مکر توست این هم که بر گفتار می گردم

بیا ای شمس تبریزی شفق وار ار چه بگریزی

شفق وار از پی شمست بر این اقطار می گردم


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۵۶


صوفیی از فقر چون در غم شود

عین فقرش دایه و مَطْعَم شود

زانک جنّت از مَکارِه رُسته است

رحم، قسمِ عاجزی اِشکسته است

آنک سرها بشکند او از عُلُو

رحم حق و خلق ناید سوی او

این سخن آخر ندارد وان جوان

از کمی اجرای نان شد ناتوان

شاد آن صوفی که رزقش کم شود

آن شَبَه‌ش دُر گردد و او یَم شود

زان جِرایِ خاص هر که آگاه شد

او سزای قرب و اِجْری'‌گاه شد

زان جِرایِ روح چون نقصان شود

جانش از نقصان آن لرزان شود

پس بداند که خطایی رفته است

که سَمَن‌زار رضا آشفته است

هم‌چنانک آن شخص از نقصانِ کِشت

رُقعه سوی صاحب خِرمَن نبشت

رُقعه‌اش بردند پیش میر داد

خواند او رُقعه جوابی وا نداد

گفت او را نیست الا درد لوت

پس جواب احمق اولیتر سکوت

نیستش درد فراق و وصل هیچ

بند فرعست او نجوید اصل هیچ

احمقست و مردهٔ ما و منی

کز غم فرعش فراغ اصل نی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۵۶۶


غفلت از تن بود چون تن روح شد

بیند او اسرار را بی هیچ بُد

چون زمین برخاست از جو فلک

نه شب و نه سایه باشد لی وَ لَک

هر کجا سایه‌ست و شب یا سایگه

از زمین باشد نه از افلاک و مه

دود پیوسته هم از هیزم بود

نه ز آتشهای مُستَنْجِم بود

وهم افتد در خطا و در غلط

عقل باشد در اصابتها فقط

هر گرانی و کَسَل خود از تنست

جان ز خفت جمله در پریدنست

روی سرخ از غلبه خونها بود

روی زرد از جنبش صفرا بود

رو سپید از قوت بَلغَم بود

باشد از سودا که رو اَدهَم بود

در حقیقت خالق آثار اوست

لیک جز علت نبیند اهل پوست

مغز کو از پوستها آواره نیست

از طبیب و علت او را چاره نیست

چون دوم بار آدمی‌زاده بزاد

پای خود بر فرق علتها نهاد

علت اولی نباشد دین او

علت جزوی ندارد کین او

می‌پرد چون آفتاب اندر افق

با عروس صدق و صورت چون تُتُق

بلک بیرون از افق وز چرخها

بی مکان باشد چو ارواح و نُهی

بل عقول ماست سایه‌های او

می‌فتد چون سایه‌ها در پای او

مُجْتَهد هر گه که باشد نَص‌شناس

اندر آن صورت نیندیشد قیاس

چون نیابد نص اندر صورتی

از قیاس آنجا نماید عبرتی


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۴۵۹


تا عاشق آن یارم بی‌کارم و بر کارم

سرگشته و پابرجا ماننده پرگارم


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۷۶۷


صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد

بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۸۶


عاشقان را وقت شورش ابله و شپشپ مبین

کوه جودی عاجز آید پیش ایشان در ثبات


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۶۵۰


گوییم شپشپی و چون پشه بی‌آرامی

چون دلارام نیابم به چه چیز آرامم

Tags



Comments

  1. afsaneh
    10 years, 7 months ago

    نیم پروانه آتش که پر و بال خود سوزم
    منم پروانه سلطان که بر انوار می گردم

    مرسی‌،اقای شهبازی،

    عشق سخن می‌گوید

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganj e Hozour Program #468
برنامه شماره ۴۶۸ گنج حضور
Category:
برنامه های تصویری گنج حضور
برنامه های تصویری ۵۰۰ - ۴۰۱
Views: 8,189
Submitted by: admin, Aug 28 2013






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S