Parviz Shahbazi

Ganj e Hozour Program #477

برنامه شماره ۴۷۷ گنج حضور

  • Currently 4.39/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 38 votes
Comments (0)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه شماره ۴۷۷ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی


تمامی اشعار این برنامه، PDF


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۷۷۶


ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت


آن یکی از خشم مادر را بکشت

هم به زخم خنجر و هم زخم مشت

آن یکی گفتش که از بد گوهری

یاد ناوردی تو حق مادری

هی تو مادر را چرا کشتی بگو

او چه کرد آخر بگو ای زشت‌خو

گفت کاری کرد کان عار ویست

کشتمش کان خاک ستّار ویست

گفت آن کس را بکش ای محتشم

گفت پس هر روز مردی را کشم

کشتم او را رستم از خونهای خلق

نای او بُرَّم بهست از نای خلق

نفس تست آن مادر بد خاصیت

که فساد اوست در هر ناحیت

هین بکُش او را که بهر آن دَنی

هر دمی قصد عزیزی می‌کنی

از وی این دنیای خوش بر تست تنگ

از پی او با حق و با خلق جنگ

نفس کشتی باز رَستی ز اعتذار

کس ترا دشمن نماند در دیار

گر شِکال آرد کسی بر گفت ما

از برای انبیا و اولیا

کانبیا را نی که نفس کشته بود؟

پس چراشان دشمنان بود و حسود؟

گوش نِه تو ای طلب‌کار صواب

بشنو این اِشکالِ شُبهت را جواب

دشمن خود بوده‌اند آن منکران

زخم بر خود می‌زدند ایشان چنان

دشمن آن باشد که قصد جان کند

دشمن آن نبود که خود جان می‌کَند

نیست خفّاشک عدوِّ آفتاب

او عدوِّ خویش آمد در حجاب

تابش خورشید او را می‌کُشد

رنج او خورشید هرگز کی کَشَد؟

دشمن آن باشد کزو آید عذاب

مانع آید لعل را از آفتاب

مانع خویشند جملهٔ کافران

از شعاع جوهر پیغمبران

کی حجاب چشم آن فردند خلق؟

چشم خود را کور و کژ کردند خلق

چون غلام هندوی کو کین کشد

از ستیزهٔ خواجه خود را می‌کشد

سرنگون می‌افتد از بام سرا

تا زیانی کرده باشد خواجه را

گر شود بیمار دشمن با طبیب

ور کند کودک عداوت با ادیب

در حقیقت ره‌زن جان خودند

راه عقل و جان خود را خود زدند

گازُری گر خشم گیرد ز آفتاب

ماهیی گر خشم می‌گیرد ز آب

تو یکی بنگر کرا دارد زیان؟

عاقبت که بود سیاه‌اختر از آن؟

گر ترا حق آفریند زشت‌رو

هان مشو هم زشت‌رو، هم زشت‌خو

ور بُرَد کفشت مرو در سنگ‌لاخ

ور دو شاخستت مشو تو چار شاخ

تو حسودی کز فلان من کمترم؟

می‌فزاید کمتری در اخترم

خود حسد نقصان و عیبی دیگرست

بلک از جمله کمیها بتّرست

آن بلیس از ننگ و عار کمتری

خویش را افکند در صد اَبْتری

از حسد می‌خواست تا بالا بود

خود چه بالا؟ بلک خون‌پالا بود

آن ابوجهل از محمد ننگ داشت

وز حسد خود را به بالا می‌فراشت

بوالْحکم نامش بُد و بوجهل شد

ای بسا اهل از حسد نااهل شد

من ندیدم در جهان جست و جو

هیچ اهلیّت به از خوی نکو

انبیا را واسطه زان کرد حق

تا پدید آید حسدها در قَلَق

زانک کس را از خدا عاری نبود

حاسد حق هیچ دَیّاری نبود

آن کسی کِش مثل خود پنداشتی

زان سبب با او حسد برداشتی

چون مُقَرَّر شد بزرگی رسول

پس حسد ناید کسی را از قبول

پس بهر دوری ولیی قایمست

تا قیامت آزمایش دایمست

هر که را خوی نکو باشد بِرَست

هر کسی کو شیشه‌دل باشد شکست

پس امام حی قایم آن ولیست

خواه از نسل عُمَر خواه از علیست

مهدی و هادی ویست ای راه‌جو

هم نهان و هم نشسته پیش رو

او چو نورست و خرد جبریل اوست

وان ولیِّ کم ازو، قِندیل اوست

آنکه زین قِندیل کم، مِشکات ماست

نور را در مرتبه ترتیبهاست

زانک هفصد پرده دارد نور حق

پرده‌های نور دان چندین طبق

از پس هر پرده قومی را مُقام

صف صف‌اند این پرده‌هاشان تا امام

اهل صف آخرین از ضعف خویش

چشمشان طاقت ندارد نور بیش

وان صف پیش از ضعیفیِّ بصر

تاب نارد روشنایی پیشتر

روشنایی کو حیات اولست

رنج جان و فتنهٔ این اَحوَلست

اَحوَلیها اندک اندک کم شود

چون ز هفصد بگذرد او یَم شود

آتشی که اصلاح آهن یا زرست

کی صلاح آبی و سیب ترست؟

سیب و آبی خامیی دارد خفیف

نی چو آهن تابشی خواهد لطیف

لیک آهن را لطیف آن شعله‌هاست

کو جَذوبِ تابش آن اژدهاست

هست آن آهن فقیر سخت‌کَش

زیر پُتک و آتش است او سرخ و خَوش

حاجب آتش بود بی واسطه

در دل آتش رود بی رابطه

بی‌حجاب آب و فرزندان آب

پختگی ز آتش نیابند و خطاب

واسطه دیگی بود یا تابه‌ای

همچو پا را در روش پاتابه‌ای

یا مکانی در میان تا آن هوا

می‌شود سوزان و می‌آرد بما

پس فقیر آنست کو بی واسطه‌ست

شعله‌ها را با وجودش رابطه‌ست

پس دل عالم ویست ایرا که تن

می‌رسد از واسطهٔ این دل بفن

دل نباشد تن چه داند گفت و گو؟

دل نجوید تن چه داند جست و جو؟

پس نظرگاه شعاع آن آهنست

پس نظرگاه خدا دل نه تنست

بس مثال و شرح خواهد این کلام

لیک ترسم تا نلغزد وهم عام

تا نگردد نیکوییِ ما بدی

اینک گفتم هم نَبُد جز بی‌خودی

پای کژ را کفش کژ بهتر بود

مر گدا را دستگه بر در بود

Tags



Comments

Be the first to comment

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganj e Hozour Program #477
برنامه شماره ۴۷۷ گنج حضور
Category:
برنامه های تصویری گنج حضور
برنامه های تصویری ۵۰۰ - ۴۰۱
Views: 7,996
Submitted by: admin, Oct 30 2013






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S