Parviz Shahbazi

Ganje Hozour audio Program #878

برنامه صوتی شماره ۸۷۸ گنج حضور

  • Currently 4.24/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 185 votes
Comments (1)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه شماره ۸۷۸ گنج حضور

اجرا: پرویز شهبازی

۱۴۰۰ تاریخ اجرا: ۱۰ اوت ۲۰۲۱ - ۲۰ مرداد


PDF متن نوشته شده برنامه با فرمت

 PDF  تمامی اشعار این برنامه

 PDF نسخه کوچکتر مناسب جهت پرینت


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۸۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2814, Divan e Shams


خُنُک آن دَم که به رحمت سَرِ عشّاق بِخاری(۱)

خُنُک آن دَم که برآید ز خزان بادِ بهاری


خُنُک آن دَم که بگویی که: بیا عاشقِ مِسکین

که تو آشفتۀ مایی، سَرِ اَغیار(۲) نداری


خُنُک آن دَم که درآویزد در دامنِ لطفت

تو بگویی که: چه خواهی ز من، ای مَستِ نَزاری(۳)


خُنُک آن دَم که صَلا دَردهد آن ساقیِ مجلس

که کند بر کفِ ساقی قدحِ باده سواری


شود اجزایِ تَنِ ما، خوش از آن بادۀ باقی

بِرَهَد این تَنِ طامِع(۴) ز غمِ مایدهخواری


خُنُک آن دَم که ز مستان طلبد دوست عوارض(۵)

بِستانَد گرو از ما به کَش(۶) و خوب‌‌ عِذاری(۷)*


خُنُک آن دَم که ز مستی سَرِ زلفِ تو بِشورَد

دلِ بیچاره بگیرد به هوس حلقه شماری(۸)


خُنُک آن دَم که بگوید به تو دل: کِشت ندارم

تو بگویی که: برویَد پیِ تو آنچه بکاری


خُنُک آن دَم که شبِ هجر بگوید که: شبت خوش

خُنُک آن دَم که سلامت کند آن نورِ نهاری**


خُنُک آن دَم که برآید به هوا ابرِ عنایت

تو از آن ابر به صحرا گُهرِ لطف بباری


خورَد این خاک که تشنهتر از آن ریگِ سیاهست

به تمام آبِ حیات و نکند هیچ غباری


دَخَلَ الْعِشْقُ عَلَیْنا بِکُؤُوسٍ وَ عُقارٍ

ظَهَرَ الْسُّکْرُ عَلَیْنا لِحَبیبٍ مُتَوارِ


« عشق با شراب و جامها پیش ما آمد، از آن یار نهان

 شده برای ما سرمستی پیدا شد.»


سخنی موج همی زد که گُهَرها بفشاند

خمشش باید کردن، چو دَرینَش نگذاری


* قرآن کریم، سوره آل عمران(۳)، آیه ۹۲

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #92


« لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ

 فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ.»


« نیکی را در نخواهید یافت تا آنگاه که از آنچه دوست میدارید

 انفاق کنید. و هرچه انفاق میکنید خدا بِدان آگاه است.»


** قرآن کریم، سوره توبه (۹)، آیه ۱۲۰

Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #120


«... إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ.»


«... که خدا تلاش نیکوکاران را ضایع نمیسازد.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٣۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1366 


ای بسا سرمست نار و نارجو

خویشتن را نور مطلق داند او


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٧٣٣

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1733 


گر تو را آنجا بَرَد، نبود عجب

منگر اندر عجز و، بنگر در طلب


کین طلب در تو گروگانِ خداست

زآنکه هر طالب به مطلوبی سزاست


جهد کن تا این طلب افزون شود

تا دلت زین چاهِ تن بیرون شود


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٨٣٧

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 837, Divan e Shams


هر کجا بویِ خدا میآید

خلق بین بیسر و پا میآید


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۴٨۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 485, Divan e Shams


بیا بیا که هم اکنون به لطفِ کُنْفَیَکُونْ*

بهشت در بگشاید که غَیْرُ مَمْنُونست**


* قرآن کریم، سوره یس (۳۶)، آیهٔ ۸۲

Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #82


« إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ.»


« چون بخواهد چیزی را بیافریند، فرمانش این است که

 میگوید: موجود شو، پس موجود میشود.»


*۲ قرآن کریم، سوره بقره (٢)،آیه ١١٧

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #117


« بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِۖ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.»


« [خدا] نو پديدآرنده آسمانها و زمين است و چون خواهد که

 کاری صورت گیرد تنها گويد: موجود شو و [فیالحال] موجود شود.»


** قرآن کریم، سوره فصلت(۴۱)، آیه ۸

Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #8


« إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ.»


« البته کسانیكه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند پاداشى

 بیپایان و ناگسستنی دارند.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۲۶۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2264 


آن بهاران مُضمَرست(۹) اندر خزان

در بهارست آن خزان، مگْریز از آن


همرهِ غم باش، با وحشت بساز

میطلب در مرگِ خود عُمرِ دراز


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢٠۴۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2046 


گفت پیغمبر ز سرمایِ بهار

تن مپوشانید یاران زینهار*


زآنکه با جان شما آن میکند

کان بهاران با درختان میکند


لیک بگریزید از سَردِ خزان

کآن کند کو کرد با باغ و رَزان(۱۰)


راویان، این را به ظاهر بُردهاند

هم بر آن صورت، قناعت کردهاند


بیخبر بودند از جان، آن گروه

کوه را دیده، ندیده کان به کوه


آن خزان، نزدِ خدا نَفْس و هواست

عقل و جان، عینِ بهارست و بقاست


مر تو را عقلی است جُزوی در نهان

کاملُ الْعَقلی بجُو اندر جهان


جزوِ تو از کُلِّ او کُلّی شود

عقل کُلّ بر نفس چون غُلّی(۱۱) شود


پس به تأویل این بُوَد کانفاسِ پاک

چون بهارست و حیاتِ برگ و تاک(۱۲)


گفتههایِ اولیا نرم و درشت

تن مپوشان، زآنکه دینت راست پشت


گرم گوید، سرد گوید، خوش بگیر

زآن ز گرم و سرد بجْهی، وز سَعیر(۱۳)


گرم و سردش نوبهارِ زندگی است

مایۀ صِدق و یقین و بندگی است


زآن، کزو بُستانِ جانها زنده است

زین جواهر، بحرِ دل آکنده است


بر دل عاقل، هزاران غم بُوَد

گر ز باغِ دل، خِلالی(۱۴) کم بُوَد


*حدیث:


« تَوَقَّوا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ، وَتَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ، فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ

 فِي الْأَشْجَارِ، أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ.»


« بپرهیزید از سرمای خزانی که در آغاز سال میرسد و روی آورید

 به سرمای بهاری که در آخر سال آغاز میشود، زیرا سرما در دو حالت

 با کالبدها آن میکند که با درختان میکند. در آغاز، میسوزاند و در

 پایان میرویاند.»


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ١٣٢

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #132 


باد را حق، گَه بهاری میکند

در دَیَش زین لطف عاری میکند


بر گروهِ عاد صَرْصَرْ میکند

باز بر هودَش مُعَطَّر میکند


میکُند یک باد را زهرِ سَموم

مر صبا را میکند خُرَّم قُدوم


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4462 


عزمها و قصدها در ماجَرا

گاه گاهی راست میآید تو را


تا به طَمْعِ آن دلت نیّت کند

بارِ دیگر نیّتت را بشکند


ور بهکُلّی بیمرادت داشتی

دل شدی نومید، اَمَل(۱۵) کی کاشتی؟


ور نکاریدی اَمَل، از عوریاش

کَی شدی پیدا بر او مَقهوریاش(۱۶)؟


عاشقان از بیمرادیهایِ خویش

باخبر گشتند از مولایِ خویش


بیمرادی شد قَلاووزِ(۱۷) بهشت

حُفَّتِالْجَنَّة شنو ای خوشْسرشت


حدیث نبوی:


« قالَ رَسولُ اللّٰه: حُفَّتِالْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِالنَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»


« رسول خدا فرمود: بهشت در سختیها و ناملایمات پیچیده

 شده است و دوزخ در شهوات.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ  ۵۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 545, Divan e Shams


دانه دل کاشتهای زیرِ چنین آب و گِلی

تا به بهارت نرسد، او شجری(۱۸) مینشود


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴١٧٣ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #4173 


چون خَلَقْتُ الْخَلْق کَی یُرْبَح عَلَیّ

لطفِ تو فرمود ای قَیّومِ حَیّ


« ای خداوندی که به تدبیرِ امور خلایق قائمی و زنده، چون که

 لطف و احسانِ تو فرمود: «بیافریدم آفریدگان را تا از من سود برند.»


لا لِاَنْ اَرْبَح عَلَیْهِم جودِ توست

که شود زو جمله ناقصها درست


« نیافریدم که من از آنان بهرهمند شوم» بخشش توست که به سبب

 آن همه موجوداتِ ناقص به کمال میرسند.»


حدیث قدسی:


« يَقُولُ اللّٰهُ عَزَّ وَجَلَّ إِنَّما خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِيَرْبَحُوا عَلَیَّ  وَلَمْ اَخْلُقْهُمْ

 لِاَرْبَحَ عَلَيْهِمْ.»


« خداوند فرماید: آفریدم آفریدگان را تا از من سود برند و نیافریدم

 ایشان را تا از آنان سود برم.»


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ٣۴۵۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #3457 


یا تو پنداری که تو نان میخوری

زَهرِ مار و کاهشِ جان میخوری


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ١٩۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1945, Divan e Shams


هر که بیمارِ خزان شد، شربتی خورد از بهار

چون بهارِ من بخندد بَرجَهد بیمارِ من


چیست این بادِ خزانی؟ آن دَمِ انکارِ(۱۹) تو

چیست آن بادِ بهاری؟ آن دَمِ اقرارِ(۲۰) من


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #144 


تَن چو با برگ است روز و شب از آن

شاخِ جان در برگ(۲۱) ریزست و خزان


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۹۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1899 


این ترازو بهر این بنهاد حق

تا رود انصاف ما را در سبق


از ترازو کم کنی من کم کنم

تا تو با من روشنی من روشنم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٣١۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3145 


ذرّهیی گر جهد تو افزون بود

در ترازوی خدا موزون بود


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1400 


حق تعالی داد میزان را زبان

هین ز قرآن سورۀ رَحمان بخوان*


هین ز حرص خویش میزان را مهل

آز و حرص آمد تو را خصم مضل


قرآن کریم، سوره الرحمن (۵۵)،  آیه ۹_۷

Quran, Sooreh Ar-Rahman(#55), Line #7-9


آسمان را برافراخت و ترازو را برنهاد.(۷)


تا در ترازو تجاوز مکنید.(۸)


وزنكردن را به عدالت رعايت كنيد و هیچ در میزان نادرستی مكنيد.(۹)


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۹۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2965, Divan e Shams


گفتم: چو چرخِ گردان، والله که بیقرارم

گفت: ار چه بیقراری، نی بیقرارِ مایی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۷۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line 773


از خدا غیرِ خدا را خواستن

ظَنِّ افزونی ست و کُلّی کاستن


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1619 


حاکم است و، یَفْعَلُ اللّٰه مایَشا

او ز عینِ دَرد انگیزد دوا


قرآن کریم، سوره آل عمران (۳)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #40


« قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ ۖ 

قَالَ كَذَٰلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ.»


« گفت: اى پروردگار من، چگونه مرا پسرى باشد، درحالى كه

 به پيرى رسيدهام و زنم نازاست؟ گفت: بدان سان كه خدا هر چه

 بخواهد مىكند.»


قرآن کریم، سوره ابراهیم (۱۴)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Ibrahim(#14), Line #27


« يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ 

وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ ۚ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ؛»


« خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنيا و آخرت پايدار

 مىدارد. و ظالمان را گمراه مىسازد و هر چه خواهد همان مىكند.»


قرآن کریم، سوره حج (۲۲)، آیه ۱۸

Quran, Sooreh Al-Hajj(#22), Line #18


« أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ

 وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ ۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ

 عَلَيْهِ الْعَذَابُ ۗ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ؛»


« آيا نديدهاى كه هر كس در آسمانها و هر كس كه در زمين است و

 آفتاب و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از

 مردم خدا را سجده مىكنند؟ و بر بسيارى عذاب محقق شده و هر كه

 را خدا خوار سازد، هيچ كس گرامیش نمىدارد. زيرا خدا هر چه بخواهد

 همان مىكند.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3644 


هست مهمانخانه این تَن ای جوان

هر صباحی ضَیفِ(۲۲) نو آید دَوان


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٢٨٩۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2895 


شکرِ نعمت، خوشتر از نعمت بُوَد

شُکرْباره(۲۳) کی سوی نعمت رود؟


شُکر، جانِ نعمت و، نعمت چو پوست

ز آنکه شُکر آرد تو را تا کویِ دوست


نعمت آرد غفلت و، شُکر اِنتِباه(۲۴)

صیدِ نعمت کن به دامِ شُکرِ شاه


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1382, Divan e Shams


ای ساقیِ روشن دلان، بَردار سَغْراقِ(۲۵) کَرَم

کز بهرِ این آوردهای ما را ز صحرایِ عَدَم(۲۶)


زان می که او سرکه شود، زو ترش رویی کی رود

این می مجو، آن می بجو، کو جامِ غم؟ کو جامِ جم؟


آن مِی بیار ای خوب رو، کِاشکوفهاَش(۲۷) حکمت بُوَد

کز بَحرِ جان دارد مَدد، تا دُرجِ(۲۸) دُر شد زو شکم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٢۶١

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #261 


« عرضه کردنِ مصطفی علیه السلام شهات را بر آن مهمانِ خویش.»


این سخن پایان ندارد مصطفی

عرضه کرد ایمان و پَذْرُفت آن فَتی(۲۹)


آن شهادت را که فرّخ بوده است

بندهایِ بسته را بگشوده است


گشت مؤمن، گفت او را مصطفی

کِه امشبان هم باش تو مهمانِ ما


گفت: وَالله تا ابد ضَیفِ تواَم

هر کجا باشم، به هر جا که رَوَم


زنده کرده و مُعْتَق(۳۰) و دربانِ تو

این جهان و آن جهان بر خوانِ تو


هر که بگزیند جزین بگزیده خوان

عاقبت دَرَّد گلویش ز استخوان


هر که سویِ خوانِ غیرِ تو رود

دیو با او دان که هَمکاسه(۳۱) بود


هر که از همسایگیِّ تو رود

دیو، بیشکّی که همسایهش شود


ور رود بیتو سَفَر او دُوردست

دیوِ بَد، همراه و همسفرۀ وی است


ور نشیند بر سرِ اسبِ شریف

حاسدِ ماه است، دیو، او را ردیف


ور بَچه گیرد ازو شَهنازِ او 

دیو در نسلش بُوَد اَنبازِ او


در نُبی(۳۲) شارِکْهُمُ فرمود حق*

هم در اموال و در اولاد ای شَفَق(۳۳)


گفت پیغمبر ز غیب این را جَلی(۳۴)

در مقالاتِ نَوادِر(۳۵) با علی


یا رسولاللّٰه رسالت را تمام

تو نمودی همچو شَمس بیغَمام(۳۶)


این که تو کردی، دو صد مادر نکرد

عیسی از افسونْش با عازَر نکرد


از تو، جانم از اجل نک جان ببُرد

عازَر، ار شُد زنده زآن دَم، باز مُرد


گشت مهمانِ رسول آن شب عرب

شیرِ یک بُز نیمه خورد و بست لب


کرد اِلحاحش(۳۷) بخور شیر و رُقاق(۳۸)

گفت: گشتم سیر، واللّٰه بینفاق


این تکلّف نیست نی ناموس و فن

سیرتر گشتم از آنکه دوش(۳۹) من


در عَجَب ماندند جملۀ اهلِ بَیْت

پُر شد این قِندیل(۴۰) زین یک قطره زَیْت(۴۱)؟!


آنچه قوتِ مرغِ بابیلی(۴۲) بُوَد

سیریِ معدۀ چنین پیلی شود!؟


فُجفُجه(۴۳) افتاد اندر مرد و زن

قدرِ پَشّه میخورد آن پیلتن


حرص و وَهْمِ کافری سرزیر شد(۴۴)

اژدها از قوتِ موری سیر شد


آن گداچشمیِّ کُفر از وی برفت

لوتِ(۴۵) ایمانیش لَمْتُر(۴۶) کرد و زَفْت(۴۷)


آنکه از جُوعُ الْبَقَر(۴۸) او میطپید

همچو مریم میوۀ جنّت بدید


میوۀ جنّت سویِ چشمش شتافت

معدۀ چون دوزخش آرام یافت


ذاتِ ایمان، نعمت و لوتی است هَوْل(۴۹)

ای قناعت کرده از ایمان به قول

 

* قرآن کریم، سوره اسراء(۱۷)، آیه ۶۴

Quran, Sooreh Al-Israa(#17), Line #64


« وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ

 فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ ۚ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا.»


« با فریاد خویش هر که را توانی از جای برانگیز و به یاری سواران و

 پیادگانت بر آنان بتاز و در مال و فرزند با آنان شرکت جوی و به آنها

 وعده بده. و حال آنکه شیطان جز به فریبی وعدهشان ندهد.»




(۱) سَر خاراندن: سَر خاریدن، در اینجا یعنی مورد تفقّد و نوازش قرار دادن.

(۲) اَغیار: جمعِ غیر، به معنی بیگانه، آنکه یار نباشد.

(۳) نَزار: لاغر و نحیف

(۴) طامِع: طمعکار، حریص

(۵) عوارض: جریمه، پولی که از مجرم گیرند.

(۶) کَش: خوب، خوش، نیک

(۷) عِذار: رخسار، صورت

(۸) حلقه شمردن: شمردن چین و شکن زلف

(۹) مُضمَر: پنهان کرده شده، پوشیده

(۱۰) رَزان: جمع زَر (دذخت انگور) ولی غالباً به جای مفرد بهکار میرود.

(۱۱) غُلّی: منسوب به غُلّ به معنی زنجیری که بر گردن زندانیان افکنند.

(۱۲) تاک: درخت انگور

(۱۳) سَعیر: آتش و زبانۀ آن، یکی از درکات دوزخ

(۱۴) خِلال: چوبی نازک که با آن دندانها را پاک میکنند.

(۱۵) اَمَل: آرزو

(۱۶) مَقهور: خوار شده، مغلوب

(۱۷) قَلاووز: پیشآهنگ، پیشرو لشکر

(۱۸) شجر: درخت

(۱۹) انکار کردن: منکر شدن، نپذیرفتن

(۲۰) اقرار کردن: اعتراف کردن، بروز دادن

(۲۱) برگ: در اینجا به معنی آذوقه و رزق مادی است.

(۲۲) ضَیف: مهمان

(۲۳) شُکرباره: کسی که بسیار شکر میکند و عاشق شُکر است.

(۲۴) اِنتِباه: بیداری، آگاهی

(۲۵) سَغْراقِ: کوزه لولهدارِ سفالی یا چینی، کوزه شراب

(۲۶) عَدَم: نیستی، نابودی

(۲۷) اشکوفه: شکوفه

(۲۸) دُرج: صندوق کوچک

(۲۹) فَتی: جوان، جوانمرد

(۳۰) مُعْتَق: بندهای که آزاد شده باشد.

(۳۱) هَمْکاسه: کسی که با دیگری از یک ظرف غذا بخورد، کنایه از یار و همدم.

(۳۲) نُبی: قرآن کریم

(۳۳) شَفَق: مهربانی؛ سرخی غروب در افق.

(۳۴) جَلی: آشکار

(۳۵) نَوادر: جمع نادره، بهمعنی کمیاب

(۳۶) غَمام: ابر

(۳۷) اِلحاح: اصرار، پافشاری

(۳۸) رُقاق: نان نازک

(۳۹) دوش: دیشب

(۴۰) قِنْدیل: چراغ

(۴۱) زَیْت: روغن زیتون، و هر روغن نظیر روغن چراغ و روغن خوراکی

 و روغن عطر و غیره.

(۴۲) بابیل: ابابیل بهمعنی پرندگانی که دستهدسته باشند.

(۴۳) فُجفُجه: پِچپچ

(۴۴) سرریز شدن: سرنگون شدن، در اینجا به معنی محو شدن و 

فروکش کردن است.

(۴۵) لوت: غذا

(۴۶) لَمْتُر: چاق

(۴۷) زَفْت: بزرگ و ستبر 

(۴۸) جُوعُالْبَقَر: گرسنگی گاو، نوعی بیماری که شخصی هرچه میخورد

سیر نمیشود.

(۴۹) هَوْل: ترس. در اینجا منظور عظیم و شکوهمند است.


************************

تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۸۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2814, Divan e Shams


خنک آن دم که به رحمت سر عشاق بخاری

خنک آن دم که برآید ز خزان باد بهاری


خنک آن دم که بگویی که بیا عاشق مسکین

که تو آشفته مایی سر اغیار نداری


خنک آن دم که درآویزد در دامن لطفت

تو بگویی که چه خواهی ز من ای مست نزاری


خنک آن دم که صلا دردهد آن ساقی مجلس

که کند بر کف ساقی قدح باده سواری


شود اجزای تن ما خوش از آن باده باقی

برهد این تن طامع ز غم مایدهخواری


خنک آن دم که ز مستان طلبد دوست عوارض

بستاند گرو از ما به کش و خوب‌‌ عذاری*


خنک آن دم که ز مستی سر زلف تو بشورد

دل بیچاره بگیرد به هوس حلقه شماری


خنک آن دم که بگوید به تو دل کشت ندارم

تو بگویی که بروید پی تو آنچه بکاری


خنک آن دم که شب هجر بگوید که شبت خوش

خنک آن دم که سلامت کند آن نور نهاری**


خنک آن دم که برآید به هوا ابر عنایت

تو از آن ابر به صحرا گهر لطف بباری


خورد این خاک که تشنهتر از آن ریگ سیاهست

به تمام آب حیات و نکند هیچ غباری


دخل العشق علینا بکؤوس و عقار

ظهر السکر علینا لحبیب متوار


« عشق با شراب و جامها پیش ما آمد، از آن یار نهان

 شده برای ما سرمستی پیدا شد.»


سخنی موج همی زد که گهرها بفشاند

خمشش باید کردن چو درینش نگذاری


* قرآن کریم، سوره آل عمران(۳)، آیه ۹۲

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #92


« لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ

 فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ.»


« نیکی را در نخواهید یافت تا آنگاه که از آنچه دوست میدارید

 انفاق کنید. و هرچه انفاق میکنید خدا بِدان آگاه است.»


** قرآن کریم، سوره توبه (۹)، آیه ۱۲۰

Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #120


«... إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ.»


«... که خدا تلاش نیکوکاران را ضایع نمیسازد.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٣۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1366 


ای بسا سرمست نار و نارجو

خویشتن را نور مطلق داند او


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٧٣٣

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1733 


گر تو را آنجا برد نبود عجب

منگر اندر عجز و بنگر در طلب


کین طلب در تو گروگان خداست

زآنکه هر طالب به مطلوبی سزاست


جهد کن تا این طلب افزون شود

تا دلت زین چاه تن بیرون شود


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٨٣٧

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 837, Divan e Shams


هر کجا بوی خدا میآید

خلق بین بیسر و پا میآید


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۴٨۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 485, Divan e Shams


بیا بیا که هم اکنون به لطف کنفیکون*

بهشت در بگشاید که غیر ممنونست**


* قرآن کریم، سوره یس (۳۶)، آیهٔ ۸۲

Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #82


« إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ.»


« چون بخواهد چیزی را بیافریند، فرمانش این است که

 میگوید: موجود شو، پس موجود میشود.»


*۲ قرآن کریم، سوره بقره (٢)،آیه ١١٧

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #117


« بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِۖ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.»


« [خدا] نو پديدآرنده آسمانها و زمين است و چون خواهد که

 کاری صورت گیرد تنها گويد: موجود شو و [فیالحال] موجود شود.»


** قرآن کریم، سوره فصلت(۴۱)، آیه ۸

Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #8


« إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ.»


« البته کسانیكه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند پاداشى

 بیپایان و ناگسستنی دارند.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۲۶۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2264 


آن بهاران مضمرست اندر خزان

در بهارست آن خزان مگریز از آن


همره غم باش با وحشت بساز

میطلب در مرگ خود عمر دراز


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢٠۴۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2046 


گفت پیغمبر ز سرمای بهار

تن مپوشانید یاران زینهار*


زآنکه با جان شما آن میکند

کان بهاران با درختان میکند


لیک بگریزید از سرد خزان

کان کند کو کرد با باغ و رزان


راویان این را به ظاهر بردهاند

هم بر آن صورت قناعت کردهاند


بیخبر بودند از جان آن گروه

کوه را دیده ندیده کان به کوه


آن خزان نزد خدا نفس و هواست

عقل و جان عین بهارست و بقاست


مر تو را عقلی است جزوی در نهان

کامل العقلی بجو اندر جهان


جزو تو از کل او کلی شود

عقل کل بر نفس چون غلی شود


پس به تاویل این بود کانفاس پاک

چون بهارست و حیات برگ و تاک


گفتههای اولیا نرم و درشت

تن مپوشان زآنکه دینت راست پشت


گرم گوید سرد گوید خوش بگیر

زآن ز گرم و سرد بجهی وز سعیر


گرم و سردش نوبهار زندگی است

مایه صدق و یقین و بندگی است


زآن کزو بستان جانها زنده است

زین جواهر بحر دل آکنده است


بر دل عاقل هزاران غم بود

گر ز باغ دل خلالی کم بود


*حدیث:


« تَوَقَّوا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ، وَتَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ، فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ

 فِي الْأَشْجَارِ، أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ.»


« بپرهیزید از سرمای خزانی که در آغاز سال میرسد و روی آورید

 به سرمای بهاری که در آخر سال آغاز میشود، زیرا سرما در دو حالت

 با کالبدها آن میکند که با درختان میکند. در آغاز، میسوزاند و در

 پایان میرویاند.»


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ١٣٢

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #132 


باد را حق گه بهاری میکند

در دیش زین لطف عاری میکند


بر گروه عاد صرصر میکند

باز بر هودش معطر میکند


میکند یک باد را زهر سموم

مر صبا را میکند خرم قدوم


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4462 


عزمها و قصدها در ماجرا

گاه گاهی راست میآید تو را


تا به طمع آن دلت نیت کند

بار دیگر نیتت را بشکند


ور بهکلی بیمرادت داشتی

دل شدی نومید امل کی کاشتی


ور نکاریدی امل از عوریاش

کی شدی پیدا بر او مقهوریاش


عاشقان از بیمرادیهایِ خویش

باخبر گشتند از مولای خویش


بیمرادی شد قلاووز بهشت

حفتالجنة شنو ای خوشسرشت


حدیث نبوی:


« قالَ رَسولُ اللّٰه: حُفَّتِالْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِالنَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»


« رسول خدا فرمود: بهشت در سختیها و ناملایمات پیچیده

 شده است و دوزخ در شهوات.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ  ۵۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 545, Divan e Shams


دانه دل کاشتهای زیر چنین آب و گلی

تا به بهارت نرسد او شجری مینشود


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴١٧٣ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #4173 


چون خلقت الخلق کی یربح علی

لطف تو فرمود ای قیوم حی


« ای خداوندی که به تدبیرِ امور خلایق قائمی و زنده، چون که

 لطف و احسانِ تو فرمود: «بیافریدم آفریدگان را تا از من سود برند.»


لا لان اربح علیهم جود توست

که شود زو جمله ناقصها درست


« نیافریدم که من از آنان بهرهمند شوم» بخشش توست که به سبب

 آن همه موجوداتِ ناقص به کمال میرسند.»


حدیث قدسی:


« يَقُولُ اللّٰهُ عَزَّ وَجَلَّ إِنَّما خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِيَرْبَحُوا عَلَیَّ  وَلَمْ اَخْلُقْهُمْ

 لِاَرْبَحَ عَلَيْهِمْ.»


« خداوند فرماید: آفریدم آفریدگان را تا از من سود برند و نیافریدم

 ایشان را تا از آنان سود برم.»


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ٣۴۵۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #3457 


یا تو پنداری که تو نان میخوری

زهر مار و کاهش جان میخوری


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ١٩۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1945, Divan e Shams


هر که بیمار خزان شد شربتی خورد از بهار

چون بهار من بخندد برجهد بیمار من


چیست این باد خزانی آن دم انکار تو

چیست آن باد بهاری آن دم اقرار من


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #144 


تن چو با برگ است روز و شب از آن

شاخ جان در برگ ریزست و خزان


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۹۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1899 


این ترازو بهر این بنهاد حق

تا رود انصاف ما را در سبق


از ترازو کم کنی من کم کنم

تا تو با من روشنی من روشنم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٣١۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3145 


ذرهیی گر جهد تو افزون بود

در ترازوی خدا موزون بود


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1400 


حق تعالی داد میزان را زبان

هین ز قرآن سوره رحمان بخوان*


هین ز حرص خویش میزان را مهل

آز و حرص آمد تو را خصم مضل


قرآن کریم، سوره الرحمن (۵۵)،  آیه ۹_۷

Quran, Sooreh Ar-Rahman(#55), Line #7-9


آسمان را برافراخت و ترازو را برنهاد.(۷)


تا در ترازو تجاوز مکنید.(۸)


وزنكردن را به عدالت رعايت كنيد و هیچ در میزان نادرستی مكنيد.(۹)


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۹۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2965, Divan e Shams


گفتم چو چرخ گردان والله که بیقرارم

گفت ار چه بیقراری نی بیقرار مایی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۷۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line 773


از خدا غیر خدا را خواستن

ظن افزونی ست و کلی کاستن


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1619 


حاکم است و یفعل الله مایشا

او ز عین درد انگیزد دوا


قرآن کریم، سوره آل عمران (۳)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #40


« قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ ۖ 

قَالَ كَذَٰلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ.»


« گفت: اى پروردگار من، چگونه مرا پسرى باشد، درحالى كه

 به پيرى رسيدهام و زنم نازاست؟ گفت: بدان سان كه خدا هر چه

 بخواهد مىكند.»


قرآن کریم، سوره ابراهیم (۱۴)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Ibrahim(#14), Line #27


« يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ 

وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ ۚ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ؛»


« خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنيا و آخرت پايدار

 مىدارد. و ظالمان را گمراه مىسازد و هر چه خواهد همان مىكند.»


قرآن کریم، سوره حج (۲۲)، آیه ۱۸

Quran, Sooreh Al-Hajj(#22), Line #18


« أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ

 وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ ۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ

 عَلَيْهِ الْعَذَابُ ۗ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ؛»


« آيا نديدهاى كه هر كس در آسمانها و هر كس كه در زمين است و

 آفتاب و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از

 مردم خدا را سجده مىكنند؟ و بر بسيارى عذاب محقق شده و هر كه

 را خدا خوار سازد، هيچ كس گرامیش نمىدارد. زيرا خدا هر چه بخواهد

 همان مىكند.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3644 


هست مهمانخانه این تن ای جوان

هر صباحی ضیف نو آید دوان


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٢٨٩۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2895 


شکر نعمت خوشتر از نعمت بود

شکرباره کی سوی نعمت رود


شکر جان نعمت و نعمت چو پوست

ز آنکه شکر آرد تو را تا کوی دوست


نعمت آرد غفلت و شکر انتباه

صید نعمت کن به دام شکر شاه


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1382, Divan e Shams


ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم

کز بهر این آوردهای ما را ز صحرای عدم


زان می که او سرکه شود زو ترش رویی کی رود

این می مجو آن می بجو کو جام غم کو جام جم


آن می بیار ای خوب رو، کاشکوفهاش حکمت بود

کز بحر جان دارد مدد تا درج در شد زو شکم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٢۶١

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #261 


« عرضه کردنِ مصطفی علیه السلام شهات را بر آن مهمانِ خویش.»


این سخن پایان ندارد مصطفی

عرضه کرد ایمان و پذرفت آن فتی


آن شهادت را که فرخ بوده است

بندهای بسته را بگشوده است


گشت مؤمن گفت او را مصطفی

که امشبان هم باش تو مهمان ما


گفت والله تا ابد ضیف توام

هر کجا باشم به هر جا که روم


زنده کرده و معتق و دربان تو

این جهان و آن جهان بر خوان تو


هر که بگزیند جزین بگزیده خوان

عاقبت درد گلویش ز استخوان


هر که سوی خوان غیر تو رود

دیو با او دان که همکاسه بود


هر که از همسایگی تو رود

دیو بیشکی که همسایهش شود


ور رود بیتو سفر او دوردست

دیو بد همراه و همسفر وی است


ور نشیند بر سرِ اسبِ شریف

حاسدِ ماه است، دیو، او را ردیف


ور بچه گیرد ازو شهناز او 

دیو در نسلش بود انباز او


در نبی شارکهم فرمود حق*

هم در اموال و در اولاد ای شفق


گفت پیغمبر ز غیب این را جلی

در مقالات نوادر با علی


یا رسولالله رسالت را تمام

تو نمودی همچو شمس بیغمام


این که تو کردی دو صد مادر نکرد

عیسی از افسونش با عازر نکرد


از تو، جانم از اجل نک جان ببرد

عازر ار شد زنده زآن دم باز مرد


گشت مهمان رسول آن شب عرب

شیر یک بز نیمه خورد و بست لب


کرد الحاحش بخور شیر و رقاق

گفت گشتم سیر والله بینفاق


این تکلف نیست نی ناموس و فن

سیرتر گشتم از آنکه دوش من


در عجب ماندند جمله اهل بیت

پر شد این قندیل زین یک قطره زیت


آنچه قوت مرغ بابیلی بود

سیری معده چنین پیلی شود


فجفجه افتاد اندر مرد و زن

قدر پشه میخورد آن پیلتن


حرص و وهم کافری سرزیر شد

اژدها از قوت موری سیر شد


آن گداچشمی کفر از وی برفت

لوت ایمانیش لمتر کرد و زفت


آنکه از جوع البقر او میطپید

همچو مریم میوه جنت بدید


میو جنّت سوی چشمش شتافت

معده چون دوزخش آرام یافت


ذات ایمان نعمت و لوتی است هول

ای قناعت کرده از ایمان به قول

 

* قرآن کریم، سوره اسراء(۱۷)، آیه ۶۴

Quran, Sooreh Al-Israa(#17), Line #64


« وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ

 فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ ۚ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا.»


« با فریاد خویش هر که را توانی از جای برانگیز و به یاری سواران و

 پیادگانت بر آنان بتاز و در مال و فرزند با آنان شرکت جوی و به آنها

 وعده بده. و حال آنکه شیطان جز به فریبی وعدهشان ندهد.»


Tags

878


Comments

  1. shirin7sh
    3 years, 3 months ago

    خوشا به آن لحظه که خدا دعوت عمومی دهد. او که صاحب این مجلس است و قدح باده و شراب زندگی در دست اوست. او از این باده در پیاله همگان می ریزد مگر آنانکه اسیر همانیدگی ها شده اند و از آن همانیدگی ها زندگی می خواهند.
    او زندگی ما را در این لحظه اداره می کند و ما آمده ایم که زندگی از طریق ما صحبت کند/

    درود بر آموزگار عشق و خرد
    هزاران شکر و صدها سپاس

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganje Hozour audio Program #878
برنامه صوتی شماره ۸۷۸ گنج حضور
Category:
برنامه های صوتی گنج حضور
برنامه های صوتی ۹۰۰ - ۸۰۱
Views: 3,701
Submitted by: , Aug 12 2021






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S