Parviz Shahbazi

Ganje Hozour audio Program #911

برنامه صوتی شماره ۹۱۱ گنج حضور

  • Currently 4.18/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 270 votes
Comments (1)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه شماره ۹۱۱ گنج حضور

اجراپرویز شهبازی


۱۴۰۱ تاریخ اجرا۵ آوریل ۲۰۲۲ - ۱۷ فروردین



.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۱۱ بر روی این لینک کلیک کنید


PDF متن نوشته شده برنامه با فرمت

  - نسخه ریز مناسب پرینت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت

- نسخه درشت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت 


   خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتی

خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویری


برای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی‌ بر روی این لینک کلیک کنید.


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


خواهم که روم زینجا، پایم بگرفتَسْتی

دل را بربودَسْتی، در دل بِنشَسْتَسْتی


سر سُخرهٔ(۱) سودا شد، دل بی‌سر و بی‌پا شد

زآن مه که نمودستی، زان راز که گفتستی


برپر به پَرِ روزه، زین گنبدِ پیروزه

ای آنکه در این سودا بس شب که نخفتستی


چون دید که می‌سوزم، گفتا که قلاووزم(۲)

راهیت بیاموزم، کان راه نَرَفْتَسْتی


من پیشِ توام حاضر، گرچه پسِ دیواری

من خویشِ توام، گرچه با جور تو جفتستی


ای طالبِ خوش حمله، من راست کنم جمله

هر خواب که دیدستی، هر دیگ که پُختَسْتی(۳)


آن یار که گم کردی، عمری‌ست کزو فردی

بیرونْش بجُستستی، در خانه نجُستستی


این طُرفه(۴) که آن دلبر، با توست در این جُستن

دستِ تو گرفته‌ست او، هرجا که بگشتستی


در جستنِ او با او، همره شده و می‌جو

ای دوست ز پیدایی، گویی که نهفتستی


(۱سُخره: مسخره، زبون، مقهور

(۲قلاووز: راهنما، پیشرو لشکر

(۳دیگ پختن: کنایه از تهیّه کردنِ مقدماتِ کار، 

به ویژه مقدّماتِ حادثه‌ای را فراهم کردن.

(۴طُرفه: عجیب، شگفت

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


خواهم که روم زینجا، پایم بگرفتَسْتی

دل را بربودَسْتی، در دل بِنشَسْتَسْتی


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۸۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3289 


هر‌ که او را برگِ این ایمان بُوَد

همچو برگ، از بیمِ این لرزان بُوَد


بر بِلیس(۵) و دیو از آن خندیده‌ای

که تو خود را نیکِ مردم دیده‌ای


(۵بِلیس: مخفّف ابلیس، شیطان

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3296 


صد هزاران سال ابلیسِ لعین

بود اَبْدالِ اَمیرالْمُؤْمِنین


پنجه زد با آدم از نازی که داشت

گشت رسوا، همچو سِرگین(۶) وقتِ چاشت(۷)


(۶سِرگین: فضلۀ چهارپایان از ‌قبیلِ اسب و الاغ و استر، مدفوع

(۷چاشت: اوّلِ روز، ساعتی از آفتاب گذشته

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۹۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4298 


گفت مادر: تا جهان بوده‌ست از این

کارافزایان بُدند اندر زمین


هین تو کارِ خویش کن ای ارجمند

زود، کایشان ریشِ خود بر می‌کَنَند(۸)


(۸ریشِ خود برکندن: کنایه از رسوا کردنِ خود

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۷۲۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4722 


وای ازین پیرانِ طفلِ ناادیب(۹)

گشته از قوّت بلایِ هر رقیب(۱۰)


(۹ناادیب: بی‌ادب

(۱۰رقیب: نگهبان، مراقب، حافظ

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۶۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4661 


گفتِ تو، زآن سان که عکسِ دیگری‌ست

جمله احوالت، بجز هم عکس نیست


خشم و ذوقت هر دو عکسِ دیگران

شادیِ قَوّاده(۱۱) و خشمِ عَوان(۱۲)


آن عَوان را، آن ضعیف آخِر چه کرد؟

که دهد او را به کینه زجر و درد


(۱۱قَوّاده: پا انداز، کسی که زنان و مردان را برای هم‌‌آغوشی به هم برساند.

(۱۲عَوان: مأموران حکومتی

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۱۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1197, Divan e Shams


به میانِ بیست مطرب چو یکی زند مخالف

همه گم کنند ره را چو ستیزه(۱۳) شد قَلاوز(۱۴)


تو مگو همه به جنگند و ز صلحِ من چه آید؟

تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغِ خود برافروز


که یکی چراغِ روشن ز هزار مُرده(۱۵) بهتر

که بِهْ است یک قدِ خوش ز هزار قامتِ کوز(۱۶)


(۱۳ستیزه: لجوج شدن، به عناد افتادن

(۱۴قَلاوز: پیشروِ لشکر، رهبر، راهنما

(۱۵مُرده: خاموش

(۱۶کوز: گوژ، خمیده

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۳۰  

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1430 


هر که او بی‌سَر بجنبد، دُم بُوَد

جُنبشش چون جُنبشِ کژدُم بود  


کَژْرو و شبکور و زشت و زهرناک

پیشۀ او خَستنِ(۱۷) اَجسامِ پاک


سَر بکوب آن را که سِرّش این بُوَد

خُلق و خویِ مستمرّش این بُوَد


خود صلاحِ اوست آن سَرکوفتن

تا رهد جان‌ریزه‌اش زآن شوم‌تن 


واسِتان از دستِ دیوانه سلاح

تا ز تو راضی شود عدل و صلاح


چون سلاحش هست و عقلش نه، ببند

دستِ او را ورنه آرَد صد گزند

 

(۱۷خَستَن: آزردن، زخمی کردن، در اینجا مراد نیش زدن است.  

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #550 


چون ز زنده مُرده بیرون می‌کُنَد

نفسِ زنده سوی مرگی می‌تَنَد


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۹۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2894 


بُعدِ تو مرگیست با درد و نَکال(۱۸)

خاصه بُعدی که بُوَد بَعْدَ الْوِصال 


(۱۸نَكال: عقوبت، كيفر

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ٧۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 759, Divan e Shams


دلِ من رای تو دارد، سرِ سودای تو دارد

رخِ فرسودهٔ زردم غمِ صفرای تو دارد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 368, Divan e Shams


از هر جهتی تو را بلا داد

تا بازکَشَد به بی‌جَهاتَت(۱۹)


گفتی که خمُش کنم نکردی

می‌خندد عشق بر ثباتت


(۱۹بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3071 


ماهیان را بحر نگذارد بُرون

خاکیان را بحر نگذارد درون


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۸۳۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #836 


چون که غم بینی تو استغفار(۲۰) کن

غم به امرِ خالق آمد کار کن


(۲۰استغفار: طلبِ مغفرت کردن، عذرخواهی

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۲۶۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #1261 


از کرم دان این که می‌‌ترساندت

تا به مُلک ایمنی بنشاندت‌‌


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۲۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2820, Divan e Shams


هله ای دل به سما رو، به چراگاهِ خدا رو

به چراگاهِ ستوران چو یکی چند چَریدی


تو همه طمْع بر آن نِه، که دَرو نیست امیدت

که ز نومیدیِ اوّل تو بدین سوی رسیدی


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۶۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1860 


شاد آن صوفی که رزقش کم شود

آن شَبَه‌ش(۲۱) دُر گردد و او یَم(۲۲) شود


زآن جِرایِ(۲۳) خاص هر که آگاه شد

او سزای قرب و اِجْری‌گاه(۲۴) شد


زآن جِرایِ روح چون نُقصان(۲۵) شود

جانَش از نُقصانِ آن لرزان شود


پس بداند که خطایی رفته است

که سَمَنْ‌زارِ(۲۶) رضا آشفته است


(۲۱شَبَه: شَبَه یا شَبَق، نوعی سنگ سیاه و برّاق

(۲۲یَم: دریا

(۲۳جِرا: نفقه، مواجب، مستمری

(۲۴اِجری‌گاه: در اینجا پیشگاه الهی

(۲۵نُقصان: کمی، کاستی، زیان

(۲۶سَمَن‌زار: باغِ یاسمن و جای انبوه از درختِ یاسمن، آنجا که سَمَن رویَد.

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۵۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 652, Divan e Shams


تَدبیر کند بنده و تَقدیر نداند

تَدبیر به تَقدیرِ خداوند نماند


بنده چو بیندیشد، پیداست چه بیند

حیلَت بکند، لیک خدایی نتواند


گامی دو چنان آید کاو راست نهادست

وانگاه که داند که کجاهاش کشاند؟


اِستیزه(۲۷) مکن، مملکتِ عشق طلب کن

کاین مملکتت از مَلِکُ الْموُت(۲۸) رهاند


(۲۷اِستیزه: ستیزه، مقاومتِ درونی

(۲۸مَلِکُ المْوُت: عزرائیل

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3158 


گویدش: رُدُّوا لَعادُوا(۲۹)، کارِ توست

ای تو اندر توبه و میثاق، سُست


حضرت پروردگار که به سست ایمانیِ چنین بنده‌ای واقف است می‌فرماید: هرگاه 

تو را به عالمِ اسباب بازگردانم، دوباره مفتونِ همان اسباب و عللِ ظاهری می‌شوی 

و مرا از یاد می بری. کارِ تو همین است ای بندهٔ توبه شکن و سست عهد.


قرآن كريم، سورهٔ انعام (۶)، آيهٔ ٢٨

Quran, Sooreh Al-An'aam(#6), Line #28


« بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.»


« بلکه آنچه را که زین پیش پوشیده می داشتند بر آنان آشکار شود، و اگر 

آنان بدین جهان باز آورده شوند، دوباره بدانچه از آن نهی شده‌اند بازگردند. 

و البته ایشان‌اند دروغ‌زنان.»


لیک من آن ننگرم، رحمت کنم

رحمتم پُرّست، بر رحمت تنم


قرآن كريم، سورهٔ اعراف (۷)، آيهٔ ۱۵۶

Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #156


« وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ… ؛»


« و رحمتِ من (حق تعالی) همهٔ اشیاء را فرا گرفته است… .»


(۲۹رُدُّوا لَعادُوا: اگر آنان به این جهان برگردانده شوند، دوباره به آنچه 

که از آن نهی شده اند، باز گردند.

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۷۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3774 


چون خیالی در دلت آمد، نشست

هر کجا که می‌گریزی با تو است


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3137 


آن شتربانِ سیه را با شتر

سوی من آرید با فرمانِ مُر(۳۰)


(۳۰فرمان مُر: حکمِ تلخ، منظور حکمِ قاطع است.

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 770, Divan e Shams


همه را بیازمودم، ز تو خوشترم نیامد

چو فروشدم به دریا، چو تو گوهرم نیامد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


سر سُخرهٔ سودا شد، دل بی‌سر و بی‌پا شد

زآن مه که نمودستی، زان راز که گفتستی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1323 


جز خضوع و بندگیّ و اضطرار

اندرین حضرت ندارد اعتبار


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۵۵۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1555 


پای را بَربست و گفتا: گُو شَوَم

در خَمِ چوگانْش(۳۱)، غلطان می‌روم


(۳۱چوگان: چوب بلندی است که سرِ آن خمیده است 

و با آن گُویِ مخصوصی را می زنند.

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۵۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1558 


گُوی شو، می‌گَرد بر پهلویِ صدق

غَلْط غَلطان در خَمِ چوگانِ عشق


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۵۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1856 


صوفیی از فقر چون در غم شود

عین آن غم دایه و مَطعَم(۳۲) شود 


زانکه جنّت از مَکارِه(۳۳) رُسته است

رحم، قسمِ عاجزی اِشکسته است


(۳۲مَطعَم: غذا، خوردنی

(۳۳مَکارِه: سختی، ناخوشی و هر آنچه برای آدمی ناخوش و ناگوار آید.

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


برپر به پَرِ روزه، زین گنبدِ پیروزه

ای آنکه در این سودا بس شب که نخفتستی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۵۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1850, Divan e Shams


چو پیغامبر بگفت: اَلصَّوْمُ جُنَّة(۳۴)، پس بگیر آن را

به پیشِ نَفْسِ تیرانداز، زِنهار، این سپر مفکن


حدیث


« الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار.»


« روزه سپری است در برابرِ آتشِ جهنم.»


(۳۴اَلصَّوْمُ جُنَّة: روزه سپری است.

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۰۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2307, Divan e Shams


گر روزه ضرر دارد صد گونه هنر دارد

سودای دگر دارد، سودای سَرِ روزه


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۵۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1456 


هین قُمِ اللَّیْلَ که شمعی ای هُمام

شمع اندر شب بُوَد اندر قیام


«بهوش باش ای بزرگ‌مرد، شب هنگام برخیز، زیرا که شمع در تاریکیِ شب 

ایستاده و فروزان است.»


قرآن کریم، سورهٔ مُزَّمِّل (۷۳)، آیهٔ ۲

Quran, Sooreh Al-Muzzammil(#73), Line #2


« قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا.»


« شب را زنده بدار، مگر اندكى را.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 560, Divan e Shams


لذّتِ بی‌کرانه‌ای است، عشق شده‌ست نامِ او

قاعده خود شکایت است، ور نه جفا چرا بُوَد؟


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۵۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2155, Divan e Shams


سایه و نور بایَدَت، هر دو بهم، ز من شِنو

سَر بِنِه و دراز شو پیشِ درختِ اِتَّقُوا(۳۵)


(۳۵اِتَّقُوا: پرهیز کنید، بترسید، تقوا پیشه کنید.

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


چون دید که می‌سوزم، گفتا که قلاووزم

راهیت بیاموزم، کان راه نَرَفْتَسْتی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 762, Divan e Shams


بنگر صنعتِ خوبش، بشنو وحیِ قلوبش

همگی نورِ نظر شو، همه ذوق از نظر آید


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۷۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2777, Divan e Shams


شاد آن صبحی که جان را چاره‌آموزی کنی

چاره او یابد که تُش(۳۶) بیچارگی روزی کنی

 

(۳۶تُش: تو او را

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۳۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2935, Divan e Shams


حاجت نیاید ای جان، در راهِ تو قلاوُز(۳۷)

چون نور و ماهتاب است این مُهتَدی(۳۸) و هادی


(۳۷قلاوُز: راهنما، رهبر

(۳۸مُهتَدی: هدایت شده

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۲۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3120, Divan e Shams


ندا کرد مجنون، قلاووز دارم

مرا بویِ لیلی کُنَد رهنمایی   


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۹۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 499, Divan e Shams


بس بُدی بنده را کَفیٰ بِالله(۳۹)

لیکَش این دانش و کِفایَت نیست


گوید: این مُشکل و کِنایات(۴۰) است

این صَریح است این کِنایَت نیست


(۳۹کَفیٰ بِاللهْ: خداوند کفایت می‌کند.

(۴۰کِنایات: جمعِ کنایه و کنایت، مقابلِ صراحت، پوشیده سخن گفتن

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۰۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1408 


عقل، قربان کُن به پیشِ مصطفی

حَسبِیَ الله گُو که الله‌ام کَفی


عقلِ جزئیِ خود را به پیشگاه مصطفی(ص) قربانی کن، 

بگو که خدا مرا کافی است. زیرا خداوند، بسنده است.


قرآن کریم، سورهٔ زمر (۳۹)، آیات ۳۶ و ۳۸

Quran, Sooreh Az-Zumar(#39), Line #36-38


« أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ… .»(۳۶)


« آيا خدا براى نگهدارى بنده‌اش كافى نيست؟»


« قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ ۖ… .»(۳۸)


« بگو: خدا براى من بس است.»


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۱۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #3517 


کافیَم، بدْهم تو را من جمله خیر         

بی‌سبب، بی‌واسطهٔ یاریِ غیر


کافیَم بی‌نان تو را سیری دهم

بی‌سپاه و لشکرت میری دهم


بی‌بهارت نرگس و نسرین دهم

بی‌کتاب و اوستا تلقین دهم


کافیَم بی داروَت درمان کنم

گور را و چاه را میدان کنم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 765, Divan e Shams


هله، نومید نباشی که تو را یار برانَد

گرت امروز برانَد نه که فردات بخوانَد؟(۴۱)


در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجا

ز پسِ صبر تو را او به سرِ صَدر نشانَد


و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها

رهِ پنهان بنماید که کس آن راه ندانَد


(۴۱فردات بخوانَد: فردا تو را می خوانَد.

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


من پیشِ توام حاضر، گرچه پسِ دیواری

من خویشِ توام، گرچه با جور تو جفتستی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۷۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2172, Divan e Shams


وَ هْوَ مَعَکُم یعنی با توست در این جُستن

آنگه که تو می‌جویی هم در طلب او را جو


قرآن کریم، سورهٔ حدید (۵۷)، آیهٔ ۴

Quran, Sooreh Al-Hadid(#57), Line #4


« وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَما كُنْتُمْ … ؛»


« و اوست با شما، هرجا که باشید… .»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۴۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3049, Divan e Shams


برادرم، پدرم، اصل و فَصلِ من عشقست

که خویشِ عشق بمانَد، نه خویشیِ نَسَبی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1234 


توبه کن، بیزار شو از هر عَدو

کو ندارد آبِ کوثر در کدو


هر که را دیدی ز کوثر سرخ‌رُو

او محمّدخوست با او گیر خو


تا اَحَبَّ لـِلَّه(۴۲) آیی در حساب

کز درختِ احمدی با اوست سیب


(۴۲) اَحَبَّ لـِلَّه: دوست داشت برای خدا

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۸۰۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3803 


تا اَحَبَّ لـِلَّه، آید نامِ من

تا که اَبْغَض لـِلَّه، آید کامِ من  


حدیث


« مَنْ اَعْطىٰ لـِلّهِ وَ مَنَعَ لـِلّهِ وَ اَحَبَّ لـِلّهِ وَ اَبْغَضَ لـِلّهِ وَ اَنْكَحَ لـِلّهِ 

فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الْـايمانُ.»


« هركه برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند و برای خدا دوست بدارد 

و برای خدا دشمن دارد و برای خدا ازدواج کند همانا ایمانش کمال 

یافته است.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1234 


هر که را دیدی ز کوثر خشک‌لب

دشمنش می‌دار هم‌چون مرگ و تب


گر چه بابای تو است و مامِ(۴۳) تو

کو حقیقت هست خون‌آشامِ تو


از خلیلِ(۴۴) حق بیاموز این سِیَر(۴۵)

که شد او بیزار اول از پدر


تا که اَبْغَض لـِلَّه(۴۶) آیی پیشِ حق

تا نگیرد بر تو رَشکِ عشق دَق(۴۷)


تا در شمارِ کسانی به شمار آیی که خشم و غضبشان نیز برای 

حضرتِ حق است، تا غیرتِ عشقِ الهی، خلوصِ ایمان و ایقانِ 

تو را مورد طعن و ایراد قرار ندهد.


تا نخوانی لا و اِلّاَ الله را

در نيابی مَنهَجِ(۴۸) این راه را


(۴۳مام: مادر

(۴۴خَلیل: ابراهیم خلیل الله

(۴۵سِیَر: جمعِ سیره به معنیِ سنّت و روش

(۴۶اَبْغَض لـِلَّه: برای رضای خدا دشمنی کرد.

(۴۷دَق: طعن زدن، نکوهش کردن

(۴۸مَنهَج: راه آشکار و روشن

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۴۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2346, Divan e Shams


خدا با توست حاضر، نَحْنُ اَقْرَبْ

در آن زُلفی و بی‌آگه(۴۹) چو شانه


قرآن کریم، سورهٔ ق (۵۰)، آیهٔ ۱۶

Quran, Sooreh Qaaf(#50), Line #16


« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ 

مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ.»


« ما آدمی را آفریده‌ایم و از وسوسه‌های نَفْسِ او آگاه هستیم، زیرا 

از رگِ گردنش به او نزدیک‌تریم.»


(۴۹بی‌آگه: بیخبر، ناآگاه

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2358 


جاهَدُوا فینا بگفت آن شهریار

جاهَدوا عَنّا نگفت ای بی‌قرار


قرآن کریم، سورهٔ عنکبوت (۲۹)، آیهٔ ۶۹

Quran, Sooreh Al-Ankaboot(#29), Line #69


« وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ.»


« كسانى را كه در راهِ ما مجاهدت كنند، به راه‌هاىِ خويش 

هدايتشان مى‌كنيم، و خدا با نيكوكاران است.»


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2370 


بیشتر اصحابِ جَنَّت ابلهند

تا ز شرِّ فیلسوفی می‌رهند


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۷۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2374 


زیرکان، با صنعتی قانع شده

ابلهان، از صُنْع(۵۰) در صانع(۵۱) شده


(۵۰صُنْع: آفرينندگی

(۵۱صانع: آفریننده

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


ای طالبِ خوش حمله، من راست کنم جمله

هر خواب که دیدستی، هر دیگ که پُختَسْتی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۳۷۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1378 


فعلِ آتش را نمی‌دانی تو، بَرْد(۵۲)

گِردِ آتش با چنین دانش مگرد


علم دیگ و آتش ار نبود تو را

از شَرَر نه دیگ مانَد، نه اَبا(۵۳)


آب، حاضر باید و فرهنگ نیز

تا پزد آن دیگ سالم در اَزیز(۵۴)


(۵۲بَرْد: دورباش

(۵۳اَبا: آش

(۵۴اَزیز: به جوش آمدنِ دیگ

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #3839 


یک عنایت بِه ز صد گون اجتهاد

جهد را خوفست از صد گون فَساد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


آن یار که گم کردی، عمری‌ست کزو فردی

بیرونْش بجُستستی، در خانه نجُستستی


حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۱۴۳

 Poem(Qazal)# 143, Divan e Hafez


سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد


گوهری کز صدف کَوْن و مکان بیرون است

طلب از گم‌شدگانِ لبِ دریا می‌کرد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۹۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 492, Divan e Shams


ز دام چند بپرسی و دانه را چه شده‌ست؟

به بام چند برآیی و خانه را چه شده‌ست؟


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


این طُرفه که آن دلبر، با توست در این جُستن

دستِ تو گرفته‌ست او، هرجا که بگشتستی


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۹۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #923 


طفل تا گیرا(۵۵) و تا پویا(۵۶) نبود

مَرکَبش جز گردنِ بابا نبود


چون فضولی گشت و دست و پا نمود

در عَنا(۵۷) افتاد و در کور و کبود(۵۸)


جان‌های خلق پیش از دست و پا

می‌پریدند از وفا اندر صفا


چون به امر اِهْبِطُوا(۵۹) بندی شدند

حبس خشم و حرص و خرسندی شدند


ما عِیال حضرتیم و شیرخواه

گفت: اَلْخَلقُ عِیالٌ(۶۰) لِلْاِله


(۵۵گیرا: گیرنده، قوی

(۵۶پویا: راه‌رونده، پوینده

(۵۷عَنا: مخفّفِ عَناء، رنج، سختی

(۵۸) کور و کبود: دیدِ من ذهنی و آسیب های ناشی از آن

(۵۹اِهْبِطُوا: فرود آیید، هُبوط کنید

(۶۰عِیال: خانوار

----------------

قرآن کریم، سورهٔ بقره (۲)، آیهٔ ۳۸  

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #38


« قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ 

فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.»    


« گفتيم: همه از بهشت فرود آیید؛ پس اگر هدایتی از من  به سوی شما 

رسید، آنها كه هدایتِ مرا پيروى كنند، نه بیمی دارند و نه اندوهی.»


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۲۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2211


جست و جویی از ورای جست‌و‌جو

من نمی‌دانم، تو می‌دانی، بگو


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #333 


گفت پیغمبر که جنّت از اله

گر همی‌خواهی، ز کَس چیزی مخواه


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


در جستنِ او با او، همره شده و می‌جو

ای دوست ز پیدایی، گویی که نهفتستی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1266, Divan e Shams


روحی‌ست بی‌نشان و ما غرقه در نِشانَش

روحی‌ست بی‌مکان و سَر تا قدم مکانش


خواهی که تا بیابی؟ یک لحظه‌ای مجویش

خواهی که تا بدانی؟ یک لحظه‌ای مَدانش


چون در نهانْش جویی، دوری ز آشکارش

چون آشکار جویی، محجوبی(۶۱) از نهانش


چون ز آشکار و پنهان بیرون شدی به برهان

پاها دراز کن خوش می‌خُسب(۶۲) در امانش


(۶۱) محجوب: در حجاب، در پرده

(۶۲خُسبیدن: خوابیدن

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #666


اَنْتَ وَجهی، لاعَجَب اَنْ لا اَراه

غایةُالقُربِ حِجابُ الْاِشْتِباه


تو حقیقت منی، و تعجّبی نیست که او را نبینم، زیرا غایت قرب، 

حجابِ اشتباه و خطای من شده است.


اَنْتَ عَقْلی، لا عَجَبْ ِاِنْ لَمْ اَرَکْ

مِنْ وُفورِالْاِلتِباسِ(۶۳) الُمْشْتَبَکْ(۶۴)


تو عقل منی، اگر من تو را از کثرت اشتباهاتِ تودرتو و درهم پیچیده، 

نبینم جای هیچ تعجبی نیست.


جِئْتَ اَقْرَبْ اَنْتَ مِنْ حَبْلِ‌الْوَرید

کَمْ اَقُلْ یا، یا نِداءٌ لِلْبَعید


تو از رگ گردنم به من نزدیکتری. تا کی در خطاب به تو بگویم: 

«یا» چرا که حرفِ ندای «یا» برای خواندن شخص از مسافتی دور است.


بَلْ اُغالِطْهُم(۶۵) اُنادی(۶۶) فِی القِفار(۶۷)

کَیْ(۶۸) اُکَتِّم(۶۹) مَن مَعی مِمَّن اَغار


بلکه مردم نااهل را به اشتباه می‌اندازم و در بیابان‌ها(عمداً) تو را صدا می‌کنم، 

تا آن کسی را که بدو غیرت می‌ورزم از نگاه نااهلان پنهان سازم.


(۶۳اِلْتِباس: اشتباه شدن

(۶۴مُشتَبک: آمیخته درهم، به یکدیگر درآمده مانند شبکه های بافته شده تور.

(۶۵اُغالِط: به اشتباه می‌اندازم.

(۶۶اُنادی: ندا می کنم، صدا می‌زنم.

(۶۷قِفار: بیابان‌ها

(۶۸کَی: به جهت آنکه

(۶۹اُکَتِّم: مکتوم می‌دارم، پنهان می‌سازم

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4467


بی‌مرادی شد قلاووزِ(۷۰) بهشت

حُفَّتِ‌ الْجَنَّة شنو ای خوش‌‌سرشت


حدیث


« حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالَمْكَارِهِ، وَحُفَّتِ النّارُ بِالشَّهَواتِ.»


« بهشت در چیزهایی ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»


(۷۰قَلاووز: پیشرو، راهنما

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4471


عاقلانش، بندگانِ بندی‌اند

عاشقانش، شِکّری و قندی‌اند


اِئْتِیا کَرْهاً مهارِ عاقلان

اِئْتِیا طَوْعاً بهارِ بیدلان


 از روی کراهت و بی میلی بیایید، افسارِ عاقلان است، 

امّا از روی رضا و خرسندی بیایید، بهارِ عاشقان است.


قرآن کریم، سورهٔ فصّلت (۴۱)، آیهٔ ۱۱

Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11


« ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا 

قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ.»


« چون خداوند به آسمان پرداخت و آن دودی بود. به آسمان و زمین گفت: 

خواه یا ناخواه بیایید. گفتند: فرمانبردار آمدیم.»  


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۳۸۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3386


همچو آن کَر که همی پنداشته است

کو نکویی کرد و آن برعکس جَست


او نشسته خوش که: خدمت کرده‌ام

حقِّ همسایه بجا آورده‌ام


بهرِ خود او آتشی افروخته است

در دلِ رنجور و خود را سوخته است


قرآن کریم، سورهٔ کهف (۱۸)، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴

Quran, Sooreh Al-Kahf(#18), Line #103-104


« قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا.»(۱۰۳)


« بگو: آيا شما را آگاه كنيم كه كردار چه كسانى بيش از همه 

به زيانشان بود؟»


« الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ 

أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا.»(۱۰۴)


« آنهايى كه كوشش‌شان در زندگى دنيا تباه شد و 

مى‌پنداشتند كارى نيكو مى‌كنند.»


فَاتَّقُوا النّارَ الَّتی اَوْقَدْتُمُوا

اِنَّکُمْ فِی المَْعْصِیَة اِزْدَدْتُمُوا


بپرهیزید از آتشی که خود افروخته‌اید که همانا شما گناهان را افزوده‌اید.


قرآن کریم، سورهٔ بقره (۲)، آیهٔ ۲۴

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #24


« فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ... ؛»


« بترسيد از آتشى كه براى كافران مهيّا شده و هيزمِ آن 

مردمان و سنگ‌ها هستند… .»


قرآن کریم، سورهٔ تحریم (۶۶)، آیهٔ ۶

Quran, Sooreh At-Tahrim(#66), Line #6


« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ 

عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ.»


« اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خود و خانوادهٔ خود را از آتشى كه 

هيزم آن مردم و سنگ‌ها هستند نگه داريد. فرشتگانى درشت‌گفتار 

و سخت‌گير بر آن آتش موكّلند. هر چه خدا بگويد نافرمانى نمى‌كنند 

و همان مى‌كنند كه به آن مأمور شده‌اند.»


گفت پیغمبر به اعرابیِّ(۷۱) ما

صَلِّ اِنَّک لَمْ تُصَلِّ یٰا فَتیٰ


پیامبر به یکی از اعرابِ صحرانشین فرمود: 

نماز بگزار که تو هنوز نماز نگزارده‌ای ای جوان.


از برایِ چارهٔ این خوفها

آمد اندر هر نمازی اِهْدِنٰا


کین نمازم را مَیامیز ای خدا

با نمازِ ضالّین وَ اهْلِ ریا


قرآن کریم، سورهٔ حمد (۱)، آیهٔ ۶

Quran, Sooreh Al-Fatiha(#1), Line #6


« اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ.»


« ما را به راهِ راست هدايت كن.»


از قیاسی که بکرد آن کر گُزین

صحبتِ ده ‌ساله باطل شد بدین


خاصه ای خواجه قیاسِ حسِّ دون(۷۲)

اندر آن وحی‌ای که هست از حد فزون


(۷۱اعرابی: عربِ صحرانشین

(۷۲دون: پایین، پست، فرومایه

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۰۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #4105


همچو مستی، کو جنایت‌ها کند

گوید او: مَعذور بودم من ز خَود


گویدش لیکن سبب ای زشتکار

از تو بُد در رفتنِ آن اختیار


بیخودی نآمد به خود، توش خواندی

اختیارت خود نشد، توش راندی


گر رسیدی مستی‌ای بی‌جهدِ تو

حفظ کردی ساقیِ جان، عهدِ تو


پُشت‌دارت(۷۳) بودی او و عُذرخواه

من غلامِ زَلَّتِ(۷۴) مستِ اِله


عَفوهای جمله عالَم ذَرّه‌ای

عکسِ عَفوت، ای ز تو هر بهره‌ای


عَفوها گفته ثَنای(۷۵) عَفو تو

نیست کُفوَش(۷۶) اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا


همه بخشش‌ها، بخشش تو را می‌ستایند که هیچ همتایی ندارد. 

ای مردم (از عصیانِ امرِ خدا) خویشتن‌داری کنید.


قرآن کریم، سورهٔ نساء (۴)، آیهٔ ۱

Quran, Sooreh An-Nisaa(#4), Line #1


« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ … 

إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا.»


« اى مردم، از پروردگارتان پروا کنید، آن كه شما را از يك تن بيافريد … 

هر آينه خدا مراقبِ شماست.»


(۷۳پُشت‌دار: پشتیبان، حامی

(۷۴زَلَّت: لغزش

(۷۵ثَنا: مدح، ستایش

(۷۶کُفو: همتا، نظیر

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2281, Divan e Shams


زآن سوی کاندازی نظر، آن جنس می‌آید صُوَر

پس از نظر آید صُوَر، اَشکال مرد و زن شده  


قرآن کریم، سورهٔ حج (۲۲)، آیهٔ ۱

Quran, Sooreh Al-Hajj(#22), Line #1


« یا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ.»


« اى مردم، از پروردگارتان پروا کنید، كه زلزلهٔ قيامت حادثه بزرگى است.»


قرآن کریم، سورهٔ لقمان (۳۱)، آیهٔ ۳۳

Quran, Sooreh Luqman(#31), Line #33


« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ 

هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا ۚإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا 

يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ.»


« ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، و بترسید از روزی که 

هیچ پدری چیزی [از عذاب دوزخ را] از فرزندش دفع نمی کند، 

و نه هیچ فرزندی دفع کننده چیزی از [عذاب] پدر خویش است. 

بی‌تردید وعدهٔ خدا حق است، پس زندگی دنیا شما را نفریبد، 

و مبادا شیطان شما را به [کرم و رحمت] خدا مغرور کند.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۱۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #4112


جانشان بخش و، ز خودْشان هم مَران

کامْ‌شیرینِ تواَند ای کامران


رحم کن بر وی که رویِ تو بِدید

فُرقَتِ(۷۷) تلخِ تو چون خواهد کشید؟


از فِراق و هَجر(۷۸) می‌گویی سَخُن؟

هر چه خواهی کن، ولیکن این مکن


صد هزاران مرگِ تلخِ شصت‌ْتُو

نیست مانندِ فِراقِ روی تو


تلخیِ هَجر از ذُکور(۷۹) و از اِناث(۸۰)

دور دار ای مُجرِمان را مُستَغاث(۸۱)


بر امیدِ وصل تو مُردن خوش است

تلخیِ هَجرِ تو فوقِ آتش است


گَبر(۸۲) می‌گوید میان آن سَقَر(۸۳)

چه غمم بودی گَرَم کردی نظر؟


کآن نظر شیرین‌کنندهٔ رنج‌هاست

ساحران را خون‌بهایِ دست و پاست


(۷۷فُرقَت: فراق، جدایی

(۷۸هَجر: دوری، هجران

(۷۹ذُکور: جمع ذَکَر به معنی جنس مذکر

(۸۰اِناث: جمع اُنثی' به معنی جنس مؤنث

(۸۱مُستَغاث: فریاد‌ رس

(۸۲گَبر: کافر

(۸۳سَقَر: جهنم، آتش دردهای منِ ذهنی

--------------------------

مجموع لغات: 


(۱سُخره: مسخره، زبون، مقهور

(۲قلاووز: راهنما، پیشرو لشکر

(۳دیگ پختن: کنایه از تهیّه کردنِ مقدماتِ کار، 

به ویژه مقدّماتِ حادثه‌ای را فراهم کردن.

(۴طُرفه: عجیب، شگفت  

(۵بِلیس: مخفّف ابلیس، شیطان

(۶سِرگین: فضلۀ چهارپایان از ‌قبیلِ اسب و الاغ و استر، مدفوع

(۷چاشت: اوّلِ روز، ساعتی از آفتاب گذشته

(۸ریشِ خود برکندن: کنایه از رسوا کردنِ خود

(۹ناادیب: بی‌ادب

(۱۰رقیب: نگهبان، مراقب، حافظ

(۱۱قَوّاده: پا انداز، کسی که زنان و مردان را برای هم‌‌آغوشی به هم برساند.

(۱۲عَوان: مأموران حکومتی

(۱۳ستیزه: لجوج شدن، به عناد افتادن

(۱۴قَلاوز: پیشروِ لشکر، رهبر، راهنما

(۱۵مُرده: خاموش

(۱۶کوز: گوژ، خمیده

(۱۷خَستَن: آزردن، زخمی کردن، در اینجا مراد نیش زدن است.

(۱۸نَكال: عقوبت، كيفر

(۱۹بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی

(۲۰استغفار: طلبِ مغفرت کردن، عذرخواهی

(۲۱شَبَه: شَبَه یا شَبَق، نوعی سنگ سیاه و برّاق

(۲۲یَم: دریا

(۲۳جِرا: نفقه، مواجب، مستمری

(۲۴اِجری‌گاه: در اینجا پیشگاه الهی

(۲۵نُقصان: کمی، کاستی، زیان

(۲۶سَمَن‌زار: باغِ یاسمن و جای انبوه از درختِ یاسمن، آنجا که سَمَن رویَد.

(۲۷اِستیزه: ستیزه، مقاومتِ درونی

(۲۸مَلِکُ المْوُت: عزرائیل

(۲۹رُدُّوا لَعادُوا: اگر آنان به این جهان برگردانده شوند، 

دوباره به آنچه که از آن نهی شده اند، باز گردند.

(۳۰فرمان مُر: حکمِ تلخ، منظور حکمِ قاطع است.

(۳۱چوگان: چوب بلندی است که سرِ آن خمیده است 

و با آن گُویِ مخصوصی را می زنند.

(۳۲مَطعَم: غذا، خوردنی

(۳۳مَکارِه: سختی، ناخوشی و هر آنچه برای آدمی ناخوش و ناگوار آید.

(۳۴اَلصَّوْمُ جُنَّة: روزه سپری است.

(۳۵اِتَّقُوا: پرهیز کنید، بترسید، تقوا پیشه کنید.

(۳۶تُش: تو او را

(۳۷قلاوُز: راهنما، رهبر

(۳۸مُهتَدی: هدایت شده

(۳۹کَفیٰ بِاللهْ: خداوند کفایت می‌کند.

(۴۰کِنایات: جمعِ کنایه و کنایت، مقابلِ صراحت، پوشیده سخن گفتن

(۴۱فردات بخوانَد: فردا تو را می خوانَد.

(۴۲) اَحَبَّ لـِلَّه: دوست داشت برای خدا

(۴۳مام: مادر

(۴۴خَلیل: ابراهیم خلیل الله

(۴۵سِیَر: جمعِ سیره به معنیِ سنّت و روش

(۴۶اَبْغَض لـِلَّه: برای رضای خدا دشمنی کرد.

(۴۷دَق: طعن زدن، نکوهش کردن

(۴۸مَنهَج: راه آشکار و روشن

(۴۹بی‌آگه: بیخبر، ناآگاه

(۵۰صُنْع: آفرينندگی

(۵۱صانع: آفریننده

(۵۲بَرْد: دورباش

(۵۳اَبا: آش

(۵۴اَزیز: به جوش آمدنِ دیگ

(۵۵گیرا: گیرنده، قوی

(۵۶پویا: راه‌رونده، پوینده

(۵۷عَنا: مخفّفِ عَناء، رنج، سختی

(۵۸) کور و کبود: دیدِ من ذهنی و آسیب های ناشی از آن

(۵۹اِهْبِطُوا: فرود آیید، هُبوط کنید

(۶۰عِیال: خانوار

(۶۱) محجوب: در حجاب، در پرده

(۶۲خُسبیدن: خوابیدن

(۶۳اِلْتِباس: اشتباه شدن

(۶۴مُشتَبک: آمیخته درهم، به یکدیگر درآمده مانند شبکه های بافته شده تور.

(۶۵اُغالِط: به اشتباه می‌اندازم.

(۶۶اُنادی: ندا می کنم، صدا می‌زنم.

(۶۷قِفار: بیابان‌ها

(۶۸کَی: به جهت آنکه

(۶۹اُکَتِّم: مکتوم می‌دارم، پنهان می‌سازم

(۷۰قَلاووز: پیشرو، راهنما

(۷۱اعرابی: عربِ صحرانشین

(۷۲دون: پایین، پست، فرومایه

(۷۳پُشت‌دار: پشتیبان، حامی

(۷۴زَلَّت: لغزش

(۷۵ثَنا: مدح، ستایش

(۷۶کُفو: همتا، نظیر

(۷۷فُرقَت: فراق، جدایی

(۷۸هَجر: دوری، هجران

(۷۹ذُکور: جمع ذَکَر به معنی جنس مذکر

(۸۰اِناث: جمع اُنثی' به معنی جنس مؤنث

(۸۱مُستَغاث: فریاد‌ رس

(۸۲گَبر: کافر

(۸۳سَقَر: جهنم، آتش دردهای منِ ذهنی

---------------------

************************

تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


خواهم که روم زینجا پایم بگرفتستی

دل را بربودستی در دل بنشستستی


سر سخره سودا شد دل بی‌سر و بی‌پا شد

زآن مه که نمودستی زان راز که گفتستی


برپر به پر روزه زین گنبد پیروزه

ای آنکه در این سودا بس شب که نخفتستی


چون دید که می‌سوزم گفتا که قلاووزم

راهیت بیاموزم کان راه نرفتستی


من پیش توام حاضر گرچه پس دیواری

من خویش توام گرچه با جور تو جفتستی


ای طالب خوش حمله من راست کنم جمله

هر خواب که دیدستی هر دیگ که پختستی


آن یار که گم کردی عمری‌ست کزو فردی

بیرونش بجستستی در خانه نجستستی


این طرفه که آن دلبر با توست در این جستن

دست تو گرفته‌ست او هرجا که بگشتستی


در جستن او با او همره شده و می‌جو

ای دوست ز پیدایی گویی که نهفتستی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


خواهم که روم زینجا پایم بگرفتستی

دل را بربودستی در دل بنشستستی

 

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۸۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3289 


هر‌ که او را برگ این ایمان بود

همچو برگ از بیم این لرزان بود


بر بلیس و دیو از آن خندیده‌ای

که تو خود را نیک مردم دیده‌ای


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3296 


صد هزاران سال ابلیس لعین

بود ابدال امیرالمؤمنین


پنجه زد با آدم از نازی که داشت

گشت رسوا همچو سرگین وقت چاشت


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۹۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4298 


گفت مادر تا جهان بوده‌ست از این

کارافزایان بدند اندر زمین


هین تو کار خویش کن ای ارجمند

زود، کایشان ریش خود بر می‌کنند


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۷۲۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4722 


وای ازین پیران طفل ناادیب

گشته از قوت بلای هر رقیب


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۶۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4661 


گفت تو زآن سان که عکس دیگری‌ست

جمله احوالت بجز هم عکس نیست


خشم و ذوقت هر دو عکس دیگران

شادی قواده و خشم عوان


آن عوان را آن ضعیف آخر چه کرد

که دهد او را به کینه زجر و درد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۱۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1197, Divan e Shams


به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف

همه گم کنند ره را چو ستیزه شد قلاوز


تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز


که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر

که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۳۰  

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1430 


هر که او بی‌سر بجنبد دم بود

جنبشش چون جنبش کژدم بود  


کژرو و شبکور و زشت و زهرناک

پیشه او خستن اجسام پاک


سر بکوب آن را که سرش این بود

خلق و خوی مستمرش این بود


خود صلاح اوست آن سرکوفتن

تا رهد جان‌ریزه‌اش زآن شوم‌تن 


واستان از دست دیوانه سلاح

تا ز تو راضی شود عدل و صلاح


چون سلاحش هست و عقلش نه ببند

دست او را ورنه آرد صد گزند


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #550 


چون ز زنده مرده بیرون می‌کند

نفس زنده سوی مرگی می‌تند


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۹۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2894 


بعد تو مرگیست با درد و نکال

خاصه بعدی که بود بعد الوصال 


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ٧۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 759, Divan e Shams


دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد

رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 368, Divan e Shams


از هر جهتی تو را بلا داد

تا بازکشد به بی‌جهاتت


گفتی که خمش کنم نکردی

می‌خندد عشق بر ثباتت


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3071 


ماهیان را بحر نگذارد برون

خاکیان را بحر نگذارد درون


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۸۳۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #836 


چون که غم بینی تو استغفار کن

غم به امر خالق آمد کار کن


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۲۶۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #1261 


از کرم دان این که می‌‌ترساندت

تا به ملک ایمنی بنشاندت‌‌


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۲۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2820, Divan e Shams


هله ای دل به سما رو به چراگاه خدا رو

به چراگاه ستوران چو یکی چند چریدی


تو همه طمع بر آن نه که درو نیست امیدت

که ز نومیدی اول تو بدین سوی رسیدی


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۶۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1860 


شاد آن صوفی که رزقش کم شود

آن شبه‌ش در گردد و او یم شود


زآن جرای خاص هر که آگاه شد

او سزای قرب و اجری‌گاه شد


زآن جرای روح چون نقصان شود

جانش از نقصان آن لرزان شود


پس بداند که خطایی رفته است

که سمن‌زار رضا آشفته است


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۵۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 652, Divan e Shams


تدبیر کند بنده و تقدیر نداند

تدبیر به تقدیر خداوند نماند


بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند

حیلت بکند لیک خدایی نتواند


گامی دو چنان آید کاو راست نهادست

وانگاه که داند که کجاهاش کشاند


استیزه مکن مملکت عشق طلب کن

کاین مملکتت از ملک الموت رهاند


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3158 


گویدش ردوا لعادوا کار توست

ای تو اندر توبه و میثاق سست


حضرت پروردگار که به سست ایمانیِ چنین بنده‌ای واقف است می‌فرماید: هرگاه 

تو را به عالمِ اسباب بازگردانم، دوباره مفتونِ همان اسباب و عللِ ظاهری می‌شوی 

و مرا از یاد می بری. کارِ تو همین است ای بندهٔ توبه شکن و سست عهد.


قرآن كريم، سورهٔ انعام (۶)، آيهٔ ٢٨

Quran, Sooreh Al-An'aam(#6), Line #28


« بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.»


« بلکه آنچه را که زین پیش پوشیده می داشتند بر آنان آشکار شود، و اگر 

آنان بدین جهان باز آورده شوند، دوباره بدانچه از آن نهی شده‌اند بازگردند. 

و البته ایشان‌اند دروغ‌زنان.»


لیک من آن ننگرم رحمت کنم

رحمتم پرست بر رحمت تنم


قرآن كريم، سورهٔ اعراف (۷)، آيهٔ ۱۵۶

Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #156


« وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ… ؛»


« و رحمتِ من (حق تعالی) همهٔ اشیاء را فرا گرفته است… .»


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۷۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3774 


چون خیالی در دلت آمد نشست

هر کجا که می‌گریزی با تو است


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3137 


آن شتربان سیه را با شتر

سوی من آرید با فرمان مر


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 770, Divan e Shams


همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد

چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


سر سخره سودا شد دل بی‌سر و بی‌پا شد

زآن مه که نمودستی زان راز که گفتستی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1323 


جز خضوع و بندگی و اضطرار

اندرین حضرت ندارد اعتبار


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۵۵۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1555 


پای را بربست و گفتا گو شوم

در خم چوگانش غلطان می‌روم


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۵۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1558 


گوی شو می‌گرد بر پهلوی صدق

غلط غلطان در خم چوگان عشق


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۵۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1856 


صوفیی از فقر چون در غم شود

عین آن غم دایه و مطعم شود 


زانکه جنت از مکاره رسته است

رحم قسم عاجزی اشکسته است


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


برپر به پر روزه زین گنبد پیروزه

ای آنکه در این سودا بس شب که نخفتستی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۵۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1850, Divan e Shams


چو پیغامبر بگفت الصوم جنة پس بگیر آن را

به پیش نفس تیرانداز زنهار این سپر مفکن


حدیث


« الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار.»


« روزه سپری است در برابرِ آتشِ جهنم.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۰۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2307, Divan e Shams


گر روزه ضرر دارد صد گونه هنر دارد

سودای دگر دارد سودای سر روزه


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۵۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1456 


هین قم اللیل که شمعی ای همام

شمع اندر شب بود اندر قیام


«بهوش باش ای بزرگ‌مرد، شب هنگام برخیز، زیرا که شمع در تاریکیِ شب 

ایستاده و فروزان است.»


قرآن کریم، سورهٔ مُزَّمِّل (۷۳)، آیهٔ ۲

Quran, Sooreh Al-Muzzammil(#73), Line #2


« قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا.»


« شب را زنده بدار، مگر اندكى را.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 560, Divan e Shams


لذت بی‌کرانه‌ای است عشق شده‌ست نام او

قاعده خود شکایت است ور نه جفا چرا بود


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۵۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2155, Divan e Shams


سایه و نور بایدت هر دو بهم ز من شنو

سر بنه و دراز شو پیش درخت اتقوا


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


چون دید که می‌سوزم گفتا که قلاووزم

راهیت بیاموزم کان راه نرفتستی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 762, Divan e Shams


بنگر صنعت خوبش بشنو وحی قلوبش

همگی نور نظر شو همه ذوق از نظر آید


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۷۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2777, Divan e Shams


شاد آن صبحی که جان را چاره‌آموزی کنی

چاره او یابد که تش بیچارگی روزی کنی

 

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۳۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2935, Divan e Shams


حاجت نیاید ای جان در راه تو قلاوز

چون نور و ماهتاب است این مهتدی و هادی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۲۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3120, Divan e Shams


ندا کرد مجنون قلاووز دارم

مرا بوی لیلی کند رهنمایی   


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۹۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 499, Divan e Shams


بس بدی بنده را کفی بالله

لیکش این دانش و کفایت نیست


گوید این مشکل و کنایات است

این صریح است این کنایت نیست


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۰۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1408 


عقل قربان کن به پیش مصطفی

حسبی الله گو که الله‌ام کفی


عقلِ جزئیِ خود را به پیشگاه مصطفی(ص) قربانی کن، 

بگو که خدا مرا کافی است. زیرا خداوند، بسنده است.


قرآن کریم، سورهٔ زمر (۳۹)، آیات ۳۶ و ۳۸

Quran, Sooreh Az-Zumar(#39), Line #36-38


« أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ… .»(۳۶)


« آيا خدا براى نگهدارى بنده‌اش كافى نيست؟»


« قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ ۖ… .»(۳۸)


« بگو: خدا براى من بس است.»


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۱۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #3517 


کافیم بدهم تو را من جمله خیر         

بی‌سبب بی‌واسطه یاری غیر


کافیم بی‌نان تو را سیری دهم

بی‌سپاه و لشکرت میری دهم


بی‌بهارت نرگس و نسرین دهم

بی‌کتاب و اوستا تلقین دهم


کافیم بی داروت درمان کنم

گور را و چاه را میدان کنم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 765, Divan e Shams


هله نومید نباشی که تو را یار براند

گرت امروز براند نه که فردات بخواند


در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا

ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند


و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها

ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


من پیش توام حاضر گرچه پس دیواری

من خویش توام گرچه با جور تو جفتستی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۷۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2172, Divan e Shams


و هو معکم یعنی با توست در این جستن

آنگه که تو می‌جویی هم در طلب او را جو


قرآن کریم، سورهٔ حدید (۵۷)، آیهٔ ۴

Quran, Sooreh Al-Hadid(#57), Line #4


« وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَما كُنْتُمْ … ؛»


« و اوست با شما، هرجا که باشید… .»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۴۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3049, Divan e Shams


برادرم پدرم اصل و فصل من عشقست

که خویش عشق بماند نه خویشی نسبی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1234 


توبه کن بیزار شو از هر عدو

کو ندارد آب کوثر در کدو


هر که را دیدی ز کوثر سرخ‌رو

او محمدخوست با او گیر خو


تا احب لـله آیی در حساب

کز درخت احمدی با اوست سیب


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۸۰۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3803 


تا احب لـله آید نام من

تا که ابغض لـله آید کام من  


حدیث


« مَنْ اَعْطىٰ لـِلّهِ وَ مَنَعَ لـِلّهِ وَ اَحَبَّ لـِلّهِ وَ اَبْغَضَ لـِلّهِ وَ اَنْكَحَ لـِلّهِ 

فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الْـايمانُ.»


« هركه برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند و برای خدا دوست بدارد 

و برای خدا دشمن دارد و برای خدا ازدواج کند همانا ایمانش کمال 

یافته است.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1234 


هر که را دیدی ز کوثر خشک‌لب

دشمنش می‌دار هم‌چون مرگ و تب


گر چه بابای تو است و مام تو

کو حقیقت هست خون‌آشام تو


از خلیل حق بیاموز این سیر

که شد او بیزار اول از پدر


تا که ابغض لـله آیی پیش حق

تا نگیرد بر تو رشک عشق دق


تا در شمار کسانی به شمار آیی که خشم و غضبشان نیز برای 

حضرت حق است، تا غیرت عشق الهی خلوص ایمان و ایقان 

تو را مورد طعن و ایراد قرار ندهد.


تا نخوانی لا و الا الله را

در نيابی منهج این راه را


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۴۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2346, Divan e Shams


خدا با توست حاضر نحن اقرب

در آن زلفی و بی‌آگه چو شانه


قرآن کریم، سورهٔ ق (۵۰)، آیهٔ ۱۶

Quran, Sooreh Qaaf(#50), Line #16


« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ 

مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ.»


« ما آدمی را آفریده‌ایم و از وسوسه‌های نفس او آگاه هستیم، زیرا 

از رگِ گردنش به او نزدیک‌تریم.»


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2358 


جاهدوا فینا بگفت آن شهریار

جاهدوا عنا نگفت ای بی‌قرار


قرآن کریم، سورهٔ عنکبوت (۲۹)، آیهٔ ۶۹

Quran, Sooreh Al-Ankaboot(#29), Line #69


« وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ.»


« كسانى را كه در راهِ ما مجاهدت كنند، به راه‌هاىِ خويش 

هدايتشان مى‌كنيم، و خدا با نيكوكاران است.»


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2370 


بیشتر اصحاب جنت ابلهند

تا ز شر فیلسوفی می‌رهند


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۷۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2374 


زیرکان با صنعتی قانع شده

ابلهان از صنع در صانع شده


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


ای طالب خوش حمله من راست کنم جمله

هر خواب که دیدستی هر دیگ که پختستی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۳۷۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1378 


فعل آتش را نمی‌دانی تو برد

گرد آتش با چنین دانش مگرد


علم دیگ و آتش ار نبود تو را

از شرر نه دیگ ماند نه ابا


آب حاضر باید و فرهنگ نیز

تا پزد آن دیگ سالم در ازیز


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #3839 


یک عنایت به ز صد گون اجتهاد

جهد را خوفست از صد گون فساد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


آن یار که گم کردی عمری‌ست کزو فردی

بیرونش بجستستی در خانه نجستستی


حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۱۴۳

 Poem(Qazal)# 143, Divan e Hafez


سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد


گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است

طلب از گم‌شدگان لب دریا می‌کرد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۹۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 492, Divan e Shams


ز دام چند بپرسی و دانه را چه شده‌ست

به بام چند برآیی و خانه را چه شده‌ست


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


این طرفه که آن دلبر با توست در این جستن

دست تو گرفته‌ست او هرجا که بگشتستی


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۹۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #923 


طفل تا گیرا و تا پویا نبود

مرکبش جز گردن بابا نبود


چون فضولی گشت و دست و پا نمود

در عنا افتاد و در کور و کبود


جان‌های خلق پیش از دست و پا

می‌پریدند از وفا اندر صفا


چون به امر اهبطوا بندی شدند

حبس خشم و حرص و خرسندی شدند


ما عیال حضرتیم و شیرخواه

گفت الخلق عیال للاله


قرآن کریم، سورهٔ بقره (۲)، آیهٔ ۳۸  

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #38


« قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ 

فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.»    


« گفتيم: همه از بهشت فرود آیید؛ پس اگر هدایتی از من  به سوی شما 

رسید، آنها كه هدایتِ مرا پيروى كنند، نه بیمی دارند و نه اندوهی.»


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۲۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2211


جست و جویی از ورای جست‌و‌جو

من نمی‌دانم تو می‌دانی بگو


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #333 


گفت پیغمبر که جنت از اله

گر همی‌خواهی ز کس چیزی مخواه


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2582, Divan e Shams


در جستن او با او همره شده و می‌جو

ای دوست ز پیدایی گویی که نهفتستی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1266, Divan e Shams


روحی‌ست بی‌نشان و ما غرقه در نشانش

روحی‌ست بی‌مکان و سر تا قدم مکانش


خواهی که تا بیابی یک لحظه‌ای مجویش

خواهی که تا بدانی یک لحظه‌ای مدانش


چون در نهانش جویی دوری ز آشکارش

چون آشکار جویی محجوبی از نهانش


چون ز آشکار و پنهان بیرون شدی به برهان

پاها دراز کن خوش می‌خسب در امانش


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #666


انت وجهی لاعجب ان لا اراه

غایةالقرب حجاب الاشتباه


تو حقیقت منی و تعجبی نیست که او را نبینم زیرا غایت قرب،

حجابِ اشتباه و خطای من شده است.


انت عقلی لا عجب ان لم ارک

من وفورالالتباس المشتبک


تو عقل منی، اگر من تو را از کثرت اشتباهاتِ تودرتو و درهم پیچیده، 

نبینم جای هیچ تعجبی نیست.


جئت اقرب انت من حبل‌الورید

کم اقل یا یا نداء للبعید


تو از رگ گردنم به من نزدیکتری. تا کی در خطاب به تو بگویم: 

«یا» چرا که حرفِ ندای «یا» برای خواندن شخص از مسافتی دور است.


بل اغالطهم انادی فی القفار

کی اکتم من معی ممن اغار


بلکه مردم نااهل را به اشتباه می‌اندازم و در بیابان‌ها(عمداً) تو را صدا می‌کنم، 

تا آن کسی را که بدو غیرت می‌ورزم از نگاه نااهلان پنهان سازم.


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4467


بی‌مرادی شد قلاووز بهشت

حفت الجنة شنو ای خوش‌‌سرشت


حدیث


« حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالَمْكَارِهِ، وَحُفَّتِ النّارُ بِالشَّهَواتِ.»


« بهشت در چیزهایی ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4471


عاقلانش بندگان بندی‌اند

عاشقانش شکری و قندی‌اند


ائتیا کرها مهار عاقلان

ائتیا طوعا بهار بیدلان


از روی کراهت و بی میلی بیایید، افسارِ عاقلان است، 

امّا از روی رضا و خرسندی بیایید، بهارِ عاشقان است.


قرآن کریم، سورهٔ فصّلت (۴۱)، آیهٔ ۱۱

Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11


« ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا 

قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ.»


« چون خداوند به آسمان پرداخت و آن دودی بود. به آسمان و زمین گفت: 

خواه یا ناخواه بیایید. گفتند: فرمانبردار آمدیم.»  


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۳۸۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3386


همچو آن کر که همی پنداشته است

کو نکویی کرد و آن برعکس جست


او نشسته خوش که خدمت کرده‌ام

حق همسایه بجا آورده‌ام


بهر خود او آتشی افروخته است

در دل رنجور و خود را سوخته است


قرآن کریم، سورهٔ کهف (۱۸)، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴

Quran, Sooreh Al-Kahf(#18), Line #103-104


« قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا.»(۱۰۳)


« بگو: آيا شما را آگاه كنيم كه كردار چه كسانى بيش از همه 

به زيانشان بود؟»


« الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ 

أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا.»(۱۰۴)


« آنهايى كه كوشش‌شان در زندگى دنيا تباه شد و 

مى‌پنداشتند كارى نيكو مى‌كنند.»


فاتقوا النار التی اوقدتموا

انکم فی المعصیة ازددتموا


بپرهیزید از آتشی که خود افروخته‌اید که همانا شما گناهان را افزوده‌اید.


قرآن کریم، سورهٔ بقره (۲)، آیهٔ ۲۴

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #24


« فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ... ؛»


« بترسيد از آتشى كه براى كافران مهيّا شده و هيزمِ آن 

مردمان و سنگ‌ها هستند… .»


قرآن کریم، سورهٔ تحریم (۶۶)، آیهٔ ۶

Quran, Sooreh At-Tahrim(#66), Line #6


« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ 

عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ.»


« اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خود و خانوادهٔ خود را از آتشى كه 

هيزم آن مردم و سنگ‌ها هستند نگه داريد. فرشتگانى درشت‌گفتار 

و سخت‌گير بر آن آتش موكّلند. هر چه خدا بگويد نافرمانى نمى‌كنند 

و همان مى‌كنند كه به آن مأمور شده‌اند.»


گفت پیغمبر به اعرابی ما

صل انک لم تصل یا فتی


پیامبر به یکی از اعرابِ صحرانشین فرمود: 

نماز بگزار که تو هنوز نماز نگزارده‌ای ای جوان.


از برای چاره این خوفها

آمد اندر هر نمازی اهدنا


کین نمازم را میامیز ای خدا

با نماز ضالین و اهل ریا


قرآن کریم، سورهٔ حمد (۱)، آیهٔ ۶

Quran, Sooreh Al-Fatiha(#1), Line #6


« اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ.»


« ما را به راه راست هدايت كن.»


از قیاسی که بکرد آن کر گزین

صحبت ده ‌ساله باطل شد بدین


خاصه ای خواجه قیاس حس دون

اندر آن وحی‌ای که هست از حد فزون


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۰۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #4105


همچو مستی کو جنایت‌ها کند

گوید او معذور بودم من ز خود


گویدش لیکن سبب ای زشتکار

از تو بد در رفتن آن اختیار


بیخودی نآمد به خود توش خواندی

اختیارت خود نشد توش راندی


گر رسیدی مستی‌ای بی‌جهد تو

حفظ کردی ساقی جان عهد تو


پشت‌دارت بودی او و عذرخواه

من غلام زلت مست اله


عفوهای جمله عالم ذره‌ای

عکس عفوت ای ز تو هر بهره‌ای


عفوها گفته ثنای عفو تو

نیست کفوش ایها الناس اتقوا


همه بخشش‌ها، بخشش تو را می‌ستایند که هیچ همتایی ندارد. 

ای مردم (از عصیانِ امرِ خدا) خویشتن‌داری کنید.


قرآن کریم، سورهٔ نساء (۴)، آیهٔ ۱

Quran, Sooreh An-Nisaa(#4), Line #1


« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ … 

إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا.»


« اى مردم، از پروردگارتان پروا کنید، آن كه شما را از يك تن بيافريد … 

هر آينه خدا مراقبِ شماست.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2281, Divan e Shams


زآن سوی کاندازی نظر آن جنس می‌آید صور

پس از نظر آید صور اشکال مرد و زن شده  


قرآن کریم، سورهٔ حج (۲۲)، آیهٔ ۱

Quran, Sooreh Al-Hajj(#22), Line #1


« یا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ.»


« اى مردم، از پروردگارتان پروا کنید، كه زلزلهٔ قيامت حادثه بزرگى است.»


قرآن کریم، سورهٔ لقمان (۳۱)، آیهٔ ۳۳

Quran, Sooreh Luqman(#31), Line #33


« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ 

هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا ۚإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا 

يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ.»


« ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، و بترسید از روزی که 

هیچ پدری چیزی [از عذاب دوزخ را] از فرزندش دفع نمی کند، 

و نه هیچ فرزندی دفع کننده چیزی از [عذاب] پدر خویش است. 

بی‌تردید وعدهٔ خدا حق است، پس زندگی دنیا شما را نفریبد، 

و مبادا شیطان شما را به [کرم و رحمت] خدا مغرور کند.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۱۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #4112


جانشان بخش و ز خودشان هم مران

کام‌شیرین تواند ای کامران


رحم کن بر وی که روی تو بدید

فرقت تلخ تو چون خواهد کشید


از فراق و هجر می‌گویی سخن

هر چه خواهی کن ولیکن این مکن


صد هزاران مرگ تلخ شصت‌تو

نیست مانند فراق روی تو


تلخی هجر از ذکور و از اناث

دور دار ای مجرمان را مستغاث


بر امید وصل تو مردن خوش است

تلخی هجر تو فوق آتش است


گبر می‌گوید میان آن سقر

چه غمم بودی گرم کردی نظر


کآن نظر شیرین‌کننده رنج‌هاست

ساحران را خون‌بهای دست و پاست


---------------------


Tags

911


Comments

  1. shirin7sh
    2 years ago

    مایه و حیات من ذهنی بر اساس درد است که هشیاری را پایین می آورد و مقاومت و قضاوت را بیشتر می کند. انسانها در لحظات درد باید با خود خلوت کنند تا درد فروکش کند و مدام فضاگشایی کنند. فراموش نکنیم که ما به این جهان آمده ایم که به جایگاه شرف و بزرگی و یکی شدن با خدا برسیم. حرص و درد ما را به جهان چسبانده است در حالی که حرص اصلی به سمت خداست.

    درود بر آموزگار عشق و خرد و شادی
    هزاران شکر و صدها سپاس

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganje Hozour audio Program #911
برنامه صوتی شماره ۹۱۱ گنج حضور
Category:
برنامه های صوتی گنج حضور
برنامه های صوتی ۱۰۰۰ - ۹۰۱
Views: 4,044
Submitted by: , Apr 06 2022






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S